English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exequies U مراسم تدفین
burials U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
you did right U کار صحیحی کردید
loose sentence U جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
death gravity U حق تدفین
entombment U تدفین
burial U تدفین
burials U تدفین
interment U تدفین
emergency burial U تدفین اضطراری
interment U ایین تدفین
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
giggles U ول خندیدن
chortles U خندیدن
chortling U خندیدن
giggled U ول خندیدن
giggle U ول خندیدن
to smile at U خندیدن به
giggling U ول خندیدن
chortled U خندیدن
in stitches <idiom> U خندیدن
chortle U خندیدن
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
risibility U توانایی خندیدن
snickered U باصدا خندیدن
snickering U باصدا خندیدن
snickers U باصدا خندیدن
sniggering U زیر لب خندیدن
sniggered U زیر لب خندیدن
simpering U بیجا خندیدن
giglet U خندیدن است
yuk U قاهقاه خندیدن
giglot U خندیدن است
snigger U زیر لب خندیدن
snicker U باصدا خندیدن
tolaugh.atany thing U بچیزی خندیدن
sniggers U زیر لب خندیدن
to force a laugh U بزور خندیدن
simper U بیجا خندیدن
simper U سفیهانه خندیدن
simpered U بیجا خندیدن
simpered U سفیهانه خندیدن
simpers U بیجا خندیدن
simpers U سفیهانه خندیدن
laugh in one's sleeve U زیر لب خندیدن
simpering U سفیهانه خندیدن
digit U نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digits U نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
whicker U بع بع کردن زیر لب خندیدن
chuckles U پیش خود خندیدن
To laugh in someones face. U به ریش کسی خندیدن
chuckling U پیش خود خندیدن
chuckling U بادهان بسته خندیدن
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
chuckled U پیش خود خندیدن
chuckle U بادهان بسته خندیدن
chuckled U بادهان بسته خندیدن
laughs U خندیدن خندان بودن
laughed U خندیدن خندان بودن
chuckle U پیش خود خندیدن
chuckles U بادهان بسته خندیدن
laugh U خندیدن خندان بودن
to laugh to scorn U خندیدن به ریشخند کردن
derided U بکسی خندیدن استهزاء کردن
derides U بکسی خندیدن استهزاء کردن
deriding U بکسی خندیدن استهزاء کردن
titters U پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittering U پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittered U پوزخند زدن ترتر خندیدن
deride U بکسی خندیدن استهزاء کردن
The laugh(talk) loudly. U بلند خندیدن (حرف زدن )
titter U پوزخند زدن ترتر خندیدن
rituals U مراسم
ceremonies U مراسم
ceremony U مراسم
funerals U مراسم دفن
funeral U مراسم دفن
pageants U مراسم مجلل
pageant U مراسم مجلل
ceremony U مراسم نظامی
chalice U جام [در مراسم]
ceremonies U مراسم نظامی
goblet U جام [در مراسم]
burial service U مراسم دفن
morning parade U مراسم صبحگاه
massing U مراسم عشاء ربانی
masses U مراسم عشاء ربانی
mass U مراسم عشاء ربانی
funerals U مراسم تشییع جنازه
karma U سرنوشت مراسم دینی
calebrate U بجا اوردن مراسم
general muster U مراسم اجتماعی عمومی
sacramental U وابسته به مراسم مذهبی
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
rite U مراسم تشریفات مذهبی
funeral U مراسم تشییع جنازه
Commemoration services were held . U مراسم یاد بودانجام شد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
betroth U مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening U مراسم تعمید ونامگذاری بچه
To perform the marriage ceremony. U مراسم عقد راجاری کردن
funerary U وابسته به مراسم تشییع جنازه
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
last rites U مراسم دفن و کفن و دعای ختم
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer U حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
accolades U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites U مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
accolade U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament U مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
bar mitzvahs U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
exequy U مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
evening parade U رژه شامگاه مراسم شامگاه
retreats U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
secondary U نیست
he takes no notice of it U نیست
it is well enough U بد نیست
auxiliaries U نیست
auxiliary U نیست
he is not of our number U از ما نیست
isn't U نیست
aint U نیست
Plug and Play U یچ نیست
It's not new. نو نیست.
storage U می نیست
temporary storage U می نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is out of his senses U بهوش نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he has nothing in him U کسی نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
cold is merely privative U گرما نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
dont mention it U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
static U که پویا نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
no matter U چیزی نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
needn't U لازم نیست
it's only me U کسی نیست
Nevermind! U مهم نیست !
there is no hurry U شتابی نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
that is wrong U درست نیست
that is not it U این نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
niet le fait U کار او نیست
no hurry U عجلهای نیست
that depends U معلوم نیست
it needs not U لازم نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
if you please U اگرزحمت نیست
inextinct U نیست نشده
you are written U حق با شما نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it is immaterial U چیزی نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com