English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bending moment U لنگر خمشی
flexural moment U لنگر خمشی
negative bending moment U لنگر خمشی منفی
torque U لنگر پیچشی
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
relations between load, shear and moment U رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
contra rotating U دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
anchor at short stay U لنگر طولی عمودی
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
moment diagrams byparts U دیاگرام لنگر خمشی جزء به جزء
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
pure bending U حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
bending stress U خستگی خمشی تلاش خمشی
tension member U میله کششی عضو کششی
aweigh U تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
anchor watch U گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
anchor in sight U لنگر بالاست لنگر را دیدم
capstan U میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
bending U خمشی
flexure U خمشی
flexural strength U مقاومت خمشی
transverse bending strength U استحکام خمشی
bending stress U تنش خمشی
buckling strength U استحکام خمشی
strength in bending U مقاومت خمشی
bending strength U مقاومت خمشی
bending moment U گشتاور خمشی
bending energy U انرژی خمشی
flexural strength U توان خمشی
bending moment U کنگر خمشی
flexural strength U تاب خمشی
bending vibration U ارتعاش خمشی
press brake U پرس خمشی
buckling test U ازمایش خمشی
buckling stress U تنش خمشی
standards U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
shape of the moment diagram U شکل دیاگرام خمشی
cold bending test U ازمون خمشی سرد
bending impact test U ازمایش ضربه خمشی
deflection U تغییر شکل خمشی
deflections U تغییر شکل خمشی
curved design U پیچشی
vertical redundancy check U بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
resistance to deflaction U مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
torsional ballance U بالانس پیچشی
modulus of torsion U مدول پیچشی
torsional force U نیروی پیچشی
torsional instability U ناپایداری پیچشی
torsional load U بار پیچشی
torsional angle U زاویه پیچشی
torsion spring U فنر پیچشی
torsional modulus U مدول پیچشی
kick serve U سرویس پیچشی
torsion balance U ترازوی پیچشی
torsional strain U فشار پیچشی
torisonal strain U فشار پیچشی
torsional moment U گشتاور پیچشی
coil spring U فنر پیچشی
coriolis U اثر پیچشی
chopped U ضربه پیچشی
chop U ضربه پیچشی
torsional vibration U ارتعاش پیچشی
torsional vibration U نوسان پیچشی
torsional resistance U مقاومت پیچشی
front strain U کرنش پیچشی
twistor U حافظه پیچشی
torque U گشتاور پیچشی
torsional strength U استحکام پیچشی
torsional stress U تنش پیچشی
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
torsional fatigue strength U استحکام فرسودگی پیچشی
drop worm shaft U محور پیچشی سقوطی
driving torque U گشتاور پیچشی گرداننده
running torque U گشتاور پیچشی حرکت
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
torque U نیروی پیچشی گشتاوری
torque converter U مبدل گشتاور پیچشی
torsion dynamometer U توان سنج پیچشی
no load torque U گشتاور پیچشی بی باری
tensile U کششی
draw bridge U پل کششی
towed U کششی
tensorial U کششی
tensional U کششی
wheeled U کششی
gravitative U کششی
torque regulator U تنظیم کننده گشتاور پیچشی
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
starting torque U گشتاور پیچشی راه انداز
phonendoscope U شنیده میشوند
draw hook U قلاب کششی
draw punch U منگنه کششی
drawing die U ماتریس کششی
tensile stress U تنش کششی
pull device U عامل کششی
lift pump U تلمبه کششی
tension load U بار کششی
deadweight U فرفیت کششی
drawing die U حدیده کششی
tensile stress U خستگی کششی
tensile strength U توان کششی
tensile strength U استحکام کششی
tensile test U ازمایش کششی
tensile test U ازمون کششی
tensile strength U مقاومت کششی
tensile zone U منطقه کششی
tension member U قطعه کششی
drag link U اتصال کششی
stretching vibration U ارتعاش کششی
drawing press U پرس کششی
resistance to tensile U مقاومت کششی
resistance to tensile U تاب کششی
drag force U نیروی کششی
tensile force U نیروی کششی
tensile strength U تاب کششی
tensile resistance U مقاومت کششی
tensile load U بار کششی
tension field U میدان کششی
tension flange U عضو کششی
track tension U کششی شنی
towed artillery U توپخانه کششی
drag roll U غلطک کششی
drag loading U فشار کششی
drawing mill U دستگاه نورد کششی
tensile test piece U نمونه ازمون کششی
firing pull device U ماسوره کششی مین
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
tensile stress U تنش کششی مجاز
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
tensile test specimen U نمونه ازمون کششی
crank press U پرس کششی اهرم
plastic zone U منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
boxes are made of wood U جعبه ها از چوب ساخته میشوند
single U استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
alluvial deposit U موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
plasmodium U نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
towed U توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ballistic U مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
reversal U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
reversals U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
data link U راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
back plate U صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
green manure U گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
periodicals U مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
coated chippings U خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
windbreaks U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreak U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
therein U دران
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
zeeman U پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
palatals U حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
mauler U نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
slideway U راهی که دران سر
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
offing U دران نزدیکی ها
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
blended U شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
has-beens U بوده
i have been U بوده ام
facts U بوده
has-been U بوده
fact U بوده
has been U بوده
been U بوده
then U انگاه دران هنگام
nautch U که دران رقاص میرقصند
therewith U دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review U دران روا نیست
aluminum paste U تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
extensibility U کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
has-beens U بوده است
coffee roaster U قهوه بوده
has-been U بوده است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com