Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
maskable
U
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disarmed
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
bucket
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
interrupts
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
jibs
U
وقفه
interrupting
U
وقفه
ceasing
U
وقفه
ceased
U
وقفه
ceases
U
وقفه
suspensions
U
وقفه
suspension
U
وقفه
hoid up
U
وقفه
abeyance or adeyancy
U
وقفه
abeyance
U
وقفه
blocking
U
وقفه
hold back
U
وقفه
cease
U
وقفه
jibbing
U
وقفه
jibbed
U
وقفه
down time
U
وقفه
interrupts
U
وقفه
deadlock
U
وقفه
stick
U
وقفه
arrest
U
وقفه
arrested
U
وقفه
arrests
U
وقفه
chasm
U
وقفه
chasms
U
وقفه
break
U
وقفه
jib
U
وقفه
standstill
U
وقفه
discontinuance
U
وقفه
unabated
<adj.>
U
بی وقفه
breaks
U
وقفه
hiatus
U
وقفه
interrupt
U
وقفه
stations
U
وقفه
paused
U
وقفه
stationed
U
وقفه
station
U
وقفه
dead lock
U
وقفه
gap
U
وقفه
stound
U
وقفه
blocked
U
وقفه
interruption
U
وقفه
interruptions
U
وقفه
standstil
U
وقفه
uninterrupted
U
بی وقفه
pauses
U
وقفه
gaps
U
وقفه
pausing
U
وقفه
interval
U
وقفه
at a stretch
U
بی وقفه
paralysis
U
وقفه
blocks
U
وقفه
block
U
وقفه
desuetude
U
وقفه
pause
U
وقفه
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
program interrupt
U
وقفه برنامه
massed learning
U
یادگیری بی وقفه
vectored interrupt
U
وقفه برداری
unceasing
U
بدون وقفه
interrupt vector
U
بردار وقفه
affect block
U
وقفه عاطفه
interval
U
ایست وقفه
external interrupt
U
وقفه خارجی
nerve block
U
وقفه عصبی
interrupt driven
U
وقفه گرا
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
run on
U
بدون وقفه
flashbacks
U
وقفه زمانی
caesura
U
وقفه ایست
wind rocked out
U
وقفه تنفسی
full stops
U
وقفه کامل
flashback
U
وقفه زمانی
betweentimes
U
درمدت وقفه
massed practice
U
تمرین بی وقفه
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
work stoppage
U
وقفه در کار
full stop
U
وقفه کامل
machine interupption
U
وقفه ماشین
blocking period
U
دوره وقفه
uninterrupted duty
U
کار بی وقفه
sticking voltage
U
ولتاژ وقفه
continous cycle
U
دوره بی وقفه
system interrupt
U
وقفه سیستم
time out
U
وقفه فاصله
priority interrupt
U
وقفه اولویت
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
disarms
U
ثیرات وقفه شدن
disarmed
U
ثیرات وقفه شدن
disarm
U
ثیرات وقفه شدن
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
insolvency
U
وقفه در پرداخت دیون
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
ups
U
تامین برق بی وقفه
short time rating
U
کار کردن با وقفه
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
interrupting
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
continous type furnace
U
کوره نوع بدون وقفه
tenuis
U
علامت مکث و وقفه در یونانی
shut up
U
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupting
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uniterruptable power supply
U
سیستم تامین برق بی وقفه
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
caesura
U
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
U
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
bursts
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
burst
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupting
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
polls
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
interrupting
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
trap
U
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priorities
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priority
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupting
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupts
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
parallelled
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallels
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleling
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
non maskable interrupt
U
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
parallel
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com