English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straddles U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
straddled U گشاد نشستن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
straddled U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
reaming U گشاد کردن
dilating U گشاد کردن
dilates U گشاد کردن
dilate U گشاد کردن
ream U گشاد کردن
slack U کساد کردن گشاد
to let out U افشاکردن گشاد کردن
slackest U کساد کردن گشاد
slacks U کساد کردن گشاد
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
wide U گشاد
widest U گشاد
straddle U گشاد با زی
straddled U گشاد با زی
wider U گشاد
broadest U گشاد
loose-fitting U گشاد
straddles U گشاد با زی
loose fitting U گشاد
broader U گشاد
looser U گشاد
reamer U گشاد کن
loose U گشاد
loosest U گشاد
broad U گشاد
slop U شلوار گشاد
stretchiest U گشاد شونده
dilatant U گشاد شونده
stretchier U گشاد شونده
bigmouthed U دهن گشاد
slopped U شلوار گشاد
slopping U شلوار گشاد
wide mouthed U دهن گشاد
bell mouthed U دهن گشاد
spacious U جامع گشاد
slip-ons U لباس گشاد
stretchy U گشاد شونده
slip on U لباس گشاد
pajamas U شلوار گشاد
Wellington U چکمه دهان گشاد
wide-eyed U دارای چشم گشاد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
mason jar U کوزه دهن گشاد
robe U لباس بلند و گشاد
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
varix variously U سیاهرگ گشاد شده
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
varicosity U گشاد شدگی سیاهرگ
wide eyed U دارای چشم گشاد
jars U کوزه دهن گشاد
jars U شیشه دهن گشاد
clump block U قرقره دهان گشاد
dolman sleeve U استین گشاد و اویخته
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
capacious U گنجایش دار گشاد
astraddle U دارای پای گشاد
carboy U تنگ دهن گشاد
robes U لباس بلند و گشاد
jar U شیشه دهن گشاد
jarred U شیشه دهن گشاد
jarred U کوزه دهن گشاد
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
dalmatic U خرقه استین گشاد
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
oxford bags U شلوار خیلی گشاد
oxbags U شلوار خیلی گشاد
jar U کوزه دهن گشاد
putrefied U چرک نشستن چرک کردن
putrefies U چرک نشستن چرک کردن
putrefying U چرک نشستن چرک کردن
putrefy U چرک نشستن چرک کردن
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
carronade U یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
raglan U پالتو استین گشاد سبک و فراخ
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
krater U کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
rochet U جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
recoiled U پس نشستن
perching U نشستن
recoiling U پس نشستن
recoils U پس نشستن
await U نشستن
awaited U نشستن
seized U نشستن
perches U نشستن
perched U نشستن
to lose ground U پس نشستن
perch U نشستن
recoil U پس نشستن
to take a chair U نشستن
seizes U نشستن
running aground U به گل نشستن
seize U نشستن
awaiting U نشستن
sit U نشستن
sits U نشستن
awaits U نشستن
to give ground U پس نشستن
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity U جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
She likes loose - fitting dresses . U از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
sags U فرو نشستن
to knock back U عقب نشستن
landings U نشستن هواپیما
rankling U چرک نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
to lie in a U درکمین نشستن
to take ground U بگل نشستن
rankles U چرک نشستن
suppurate U چرک نشستن
setbacks U عقب نشستن
to f. the throne U برتخت نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
to sit up U راست نشستن
ground U بزمین نشستن
benches U بر کرسی نشستن
sit up U راست نشستن
thrones U برتخت نشستن
throne U برتخت نشستن
rankled U چرک نشستن
bench U بر کرسی نشستن
sagged U فرو نشستن
to take ground U بخاک نشستن
rankle U چرک نشستن
sag U فرو نشستن
ground position U در خاک نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
take sanctuary U بست نشستن
to fall back U عقب نشستن
to come to the throne U بر تخت نشستن
insidiate U در کمین نشستن
setback U عقب نشستن
land U به زمین نشستن
sprawl U پهن نشستن
subsides U فرو نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
sprawling U پهن نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
subsiding U فرو نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
land U به گل نشستن کشتی
abate فرو نشستن
land U بزمین نشستن
hunker down U روی پا نشستن
ambushes U در کمین نشستن
ambushed U در کمین نشستن
sprawls U پهن نشستن
subsided U فرو نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
bow out U عقب نشستن
strand U به گل نشستن کشتی
swamps U به گل نشستن قایق
landing U نشستن هواپیما
to run aground U بگل نشستن
subside U فرو نشستن
swamping U به گل نشستن قایق
swamped U به گل نشستن قایق
swamp U به گل نشستن قایق
strands U به گل نشستن کشتی
to fill the chair U برکرسی نشستن
give way U عقب نشستن
ambush U در کمین نشستن
dwit koobi U نشستن به عقب
ambushing U در کمین نشستن
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere U خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
waylay U درکمین کسی نشستن
waylaid U درکمین کسی نشستن
waylaying U درکمین کسی نشستن
landings U بزمین نشستن هواپیما
waylays U درکمین کسی نشستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com