Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thrust line
U
خط حمله خط انجام تک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
sally
U
حمله
canvasses
U
حمله
canvassing
U
حمله
seizure
U
حمله
epileptic fit
U
حمله
offense,etc
U
حمله
seizures
U
حمله
fit
U
حمله
fits
U
حمله
canvass
U
حمله
assaulting
U
حمله
canvassed
U
حمله
wide open
U
حمله
sallies
U
حمله
attacks
U
حمله
impugnment
U
حمله
impugnation
U
حمله
campaigned
U
حمله
campaigning
U
حمله
campaigns
U
حمله
time cut
U
ضد حمله
venue
U
حمله
stound
U
حمله
onrush
U
حمله
venues
U
حمله
campaign
U
حمله
countering
U
حمله
fittest
U
حمله
attacking line
U
خط حمله
ictys
U
حمله
besetting
U
حمله پی در پی
aggression
U
حمله
falling sickness
U
حمله
attacked
U
حمله
counter
U
حمله
countered
U
حمله
onset
U
حمله
attacking
[style of play, player]
<adj.>
U
حمله
hysteria
U
حمله
offence
U
حمله
foray
U
حمله
offensives
U
حمله
spell
U
حمله
spelled
U
حمله
offenses
U
حمله
assaults
U
حمله
assaulted
U
حمله
assault
U
حمله
assailment
U
حمله
onslaught
U
حمله
onslaughts
U
حمله
offensive
<adj.>
U
حمله
forays
U
حمله
attack
U
حمله
thrust
U
حمله
inroad
U
حمله
thrusting
U
حمله
offense
U
حمله
thrusts
U
حمله
spells
U
حمله
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
anxiety attack
U
حمله اضطراب
counterattack
U
حمله متقابل
up in arms
<idiom>
U
آماده حمله
pushing
U
خطای حمله
thrust
U
حمله کردن
storming column
U
ستون حمله
an air raid
U
حمله هوایی
counter offensive
U
حمله متقابل
air strike
U
حمله هوایی
shocks
U
حمله عصبی
shocks
U
حمله غافلگیرانه
critical angle of attack
U
زاویه حمله
canvassed
U
حمله ناگهانی
parried
U
دفع حمله
parries
U
دفع حمله
parry
U
دفع حمله
parrying
U
دفع حمله
assaulted
U
حمله بمقدسات
assault
U
حمله بمقدسات
air attack
U
حمله هوایی
assailable
U
قابل حمله
atilt
U
با حالت حمله
minority attack
U
حمله مینوریته
thrusting
U
حمله کردن
blow in
U
حمله از میان خط
simple attack
U
حمله ساده
shock troops
U
گروه حمله
setting up
U
حمله کردن
canvass
U
حمله ناگهانی
sets
U
حمله کردن
set
U
حمله کردن
set about
U
حمله کردن به
canvassing
U
حمله ناگهانی
thrusts
U
حمله کردن
rusher
U
حمله کننده
snap at
U
حمله کردن
banzai attack
U
حمله بی پروا
attack zone
U
منطقه حمله
frontcourt
U
منطقه حمله
hysterics
U
حمله احساساتی
hysterics
U
حمله وتشنج
attackman
U
مامور حمله
seizes
U
دچار حمله
seized
U
دچار حمله
seize
U
دچار حمله
conniption
U
حمله صرع
beset
U
حمله کردن
back side attack
U
حمله از پشت
backside attack
U
حمله از پشت
besets
U
حمله کردن
canvasses
U
حمله ناگهانی
counter attack
U
حمله متقابله
assaults
U
حمله بمقدسات
sortie
U
حمله ناگهانی
sorties
U
حمله ناگهانی
raid
U
حمله ناگهانی
to sweep down on
U
حمله کردن بر
to take by storm
U
با حمله گرفتن
to set at
U
حمله کردن به
to roll up the enemy line
U
حمله جناحی
assails
U
حمله کردن بر
assails
U
حمله کردن
assailing
U
حمله کردن بر
assailing
U
حمله کردن
assailed
U
حمله کردن بر
assailed
U
حمله کردن
assail
U
حمله کردن بر
spell
U
حمله ناخوشی
spelled
U
حمله ناخوشی
counter-attack
U
حمله متقابله
counter-attacks
U
حمله متقابله
vulnerable
U
قابل حمله
sallies
U
حمله ورشدن
unassailable
U
غیرقابل حمله
spearheads
U
نوک حمله
sally
U
حمله ورشدن
spearheading
U
نوک حمله
spearheaded
U
نوک حمله
attack
[on]
U
حمله کردن
[بر]
spearhead
U
نوک حمله
spells
U
حمله ناخوشی
assail
U
حمله کردن
aggressor
U
حمله کننده
aggressors
U
حمله کننده
wolf pack
U
حمله گرگ
rushing
U
حمله یورش
rushed
U
حمله یورش
rush
U
حمله یورش
offence
U
تقصیر حمله
offenses
U
تقصیر حمله
lunging
U
حمله ناگهانی
assailant
U
حمله کننده
assailants
U
حمله کننده
shock
U
حمله عصبی
shock
U
حمله غافلگیرانه
shocked
U
حمله عصبی
absence attack
U
حمله غیاب
time thrust
U
ضد حمله شمیرباز
to be down up
U
حمله کردن بر
discovered attack
U
حمله برخاست
raided
U
حمله ناگهانی
raiding
U
حمله ناگهانی
to makea raid.on
U
حمله کردن بر
raids
U
حمله ناگهانی
aggressive
U
حمله ور مهاجم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com