Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
isodynamic line
U
خطی در روی نقشه که بوسیله ان جاهایی که زورمغناطیسی درانها یکسان است
isocheim
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isothermal line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isoseismic line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
isotheral line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
pinning
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
photomap
U
نقشه برداری بوسیله عکاسی
electro magnetism
U
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
hypnotherapy
U
معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
eidograph
U
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
pyrography
U
نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
poker work
U
نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
isogonal
U
خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی روی نقشه
electromagnet
U
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
autosync
U
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
acupunctuate
U
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
agonic line
U
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
flat rate
U
نرخ یکسان تعرفه یکسان
magnetic induction
U
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
needle point
U
سر سوزن سوزن دوزی
index expurgatorius
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
irredentist
U
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
expurgatory index
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
coragne line
U
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
mediums
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material
U
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic ink character recognition
U
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
tapes
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
U
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tape
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
magnetic skin effect
U
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
magnetic blowout
U
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
U
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation
U
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance
U
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector
U
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow
U
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
magnetic flux density
U
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
similiar
U
یکسان
equaling
U
یکسان
of kin
U
یکسان
similar
U
یکسان
uniform
U
یکسان
akin
U
یکسان
same
U
یکسان
identic
U
یکسان
uniforms
U
یکسان
equals
U
یکسان
identical
U
یکسان
equaled
U
یکسان
equalled
U
یکسان
invariant
U
یکسان
equalling
U
یکسان
equal
U
یکسان
needleful
U
یک سوزن نخ
needled
U
سوزن
needling
U
سوزن
switch point
U
سوزن
bards
U
سوزن
bard
U
سوزن
stylus
U
سوزن
needles
U
سوزن
stilus
U
سوزن
needle
U
سوزن
styli
U
سوزن
styluses
U
سوزن
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
uniforms
U
یک شکل یکسان
standard
U
یکسان معیار
standards
U
یکسان معیار
assimilatc
U
یکسان کردن
uniformly
U
بطور یکسان
alike
U
شبیه یکسان
uniform movement
U
جنبش یکسان
uniform
U
یک شکل یکسان
solids
U
یکسان فضائی
solid
U
یکسان فضائی
identically
U
بطور یکسان
equably
U
بطور یکسان
assimilating
U
یکسان کردن
spreading
U
پخش یکسان
assimilates
U
یکسان کردن
assimilated
U
یکسان کردن
assimilate
U
یکسان کردن
sew
U
سوزن کاری
catwhisker
U
سوزن بلور
packing needle
U
سوزن جوالدوزی
firing pin
U
سوزن ماشه
pinning
U
ورودی با سه سوزن
the eye of the needle
U
سوراخ سوزن
prick
U
خراش سوزن
staple
U
سوزن منگنه
belonephebia
U
سوزن هراسی
pointsman
U
سوزن بان
vga
U
- سوزن یا پورت
whisker
U
سوزن بلور
test point
U
سوزن ازمایشی
needle
U
سوزن پیکاپ
housewife
U
سوزن دان
housewives
U
سوزن دان
work baskets
U
سبد سوزن و نخ
work basket
U
سبد سوزن و نخ
darning neddle
U
سوزن رفوگری
sailmaker's needle
U
سوزن چادردوزی
pinned
U
ورودی با سه سوزن
acicular
U
سوزن وار
pricks
U
خراش سوزن
inject
U
سوزن زدن
touch needle
U
سوزن محک
injecting
U
سوزن زدن
needles
U
سوزن پیکاپ
injects
U
سوزن زدن
aciform
U
بشکل سوزن
aciculate
U
سوزن وار
switches
U
سوزن دوراهی
switched
U
سوزن دوراهی
darning needle
U
سوزن رفوگری
injected
U
سوزن زدن
pricking
U
خراش سوزن
drilling pipe
U
سوزن حفاری
needled
U
سوزن پیکاپ
pricked
U
خراش سوزن
switch
U
سوزن دوراهی
needling
U
سوزن پیکاپ
pin
U
ورودی با سه سوزن
needle point
U
نوک سوزن
core nail
U
سوزن هسته
firing pin
U
سوزن اتش
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
propensities
U
تمایل
liking
U
تمایل
tendency
U
تمایل
would
U
تمایل
proclivities
U
تمایل
proneness
U
تمایل
intentions
U
تمایل
intention
U
تمایل
disposition
U
تمایل
leanings
U
تمایل
leaning
U
تمایل
declination
U
تمایل
recumbency
U
تمایل
proclivity
U
تمایل
month's mind
U
تمایل
appetency
U
تمایل
appetence
U
تمایل
trepan
U
تمایل
orientation
U
تمایل
aclinic
U
بی تمایل
addictedness
U
تمایل
nisus
U
تمایل
tendencies
U
تمایل
unwilling
U
بی تمایل
disinclined
U
بی تمایل
trends
U
تمایل
pendulum
U
تمایل
gravitation
U
تمایل
pendulums
U
تمایل
sentiment
U
تمایل
propensity
U
تمایل
left justification
U
تمایل به چپ
appetence or tency
U
تمایل
trend
U
تمایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com