English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
retrace lines U خطهای بازگشتی
handlines U خطهای کف دست
adjacent lines U خطهای مجاور
active lines U خطهای فعال
return lines U خطهای بازگشتی
rectilineal U دارای خطهای راست
to draw parallels U خطهای موازی کشیدن
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
mixtilineal U دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
hatched moulding U گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
bar graphics U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
bar code U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar codes U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
relief emboss U برجسته
relievo U برجسته
laureate U برجسته
illustrous U برجسته
in relief U برجسته
prosilient U برجسته
eminent U برجسته
masterwork U برجسته
striking U برجسته
strikingly U برجسته
conspicuous U برجسته
primes U برجسته
distinguished U برجسته
outstanding U برجسته
prime U برجسته
primed U برجسته
raised U برجسته
stereometric U برجسته
dominant U برجسته
starring U برجسته
staring U برجسته
ridged U برجسته
illustrated U برجسته
crowned U برجسته
pre-eminent U برجسته
convex U برجسته
mainlining U برجسته
mainlines U برجسته
mainlined U برجسته
mainline U برجسته
overriding U برجسته
kenspeckle U برجسته
pre eminent U برجسته
noted U برجسته
illustrious U برجسته
cordon bleu U برجسته
prominent U برجسته
par excellence U برجسته
of d. U برجسته
torose U برجسته
predominant U برجسته
outstandingly U برجسته
salient U برجسته
rilievo U برجسته
stereometric U خط برجسته
alto relievo U برجسته بلند
embossed U برجسته شده
illustriously U برجسته وار
laureatel U شاعر برجسته
bosses U ارباب برجسته
in relief U بطور برجسته
topography U برجسته نگاری
boss U ارباب برجسته
saleint U برجسته چشمگیر
bossed U ارباب برجسته
relievo U برجسته کاری
saleintiant U برجسته چشمگیر
high relief U نقوش برجسته
bossing U ارباب برجسته
relief map U نقشه برجسته
piece de resistance U فقره برجسته
contour map U نقشه برجسته
palmy U برجسته کامیاب
front face U سطح برجسته
drop shadow U سایه برجسته
egregious U برجسته نمایان
fash butt welding U جوش برجسته
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
notbility U شخص برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
bas relif U نقش کم برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
acrography U گچ کاری برجسته
magnific U معروف برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
projection welding U جوش برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
leading U عمده برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
milestone U مرحله برجسته
milestones U مرحله برجسته
eminently U بطور برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
feat U کار برجسته
feats U کار برجسته
topographic map U نقشه برجسته
to stand out U برجسته بودن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to make one's mark U برجسته شدن
swell U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
raised figure طرح برجسته
contour U نقشه برجسته
relief U حجاری برجسته
relief U برجسته کاری
affigy U تصویر برجسته
bas-relief U برجسته کاری
bas relif U نقوش برجسته
project U برجسته بودن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
aegicranium U آذین برجسته سر
personage U شخص برجسته
personages U شخص برجسته
aegicrane U آذین برجسته سر
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
swells U برجسته شیک
stucco relief U گچبریهای برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
bas relief U برجسته کوتاه
stand out U برجسته بودن
bas relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
humdingers U تفوق برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-reliefs U نقش کم برجسته
humdinger U تفوق برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
stand out U برجسته عالی
premiere U هنرپیشه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
smatt U برجسته زیرکانه
stereoscopics U برجسته نمایی
premiers U هنرپیشه برجسته
stereoscopic U برجسته بین
effigy U تصویر برجسته
salient pole U قطب برجسته
effigies U تصویر برجسته
signalize U برجسته کردن
distinguished U برجسته مهم
signally U بطور برجسته
predominantly U بطور برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
stereoscopy U سیستم برجسته بینی
bell-cast U [لبه ی برجسته بام]
living picture U نمایش یاتصویر برجسته
low relief U نقش نیم برجسته
distinguished rug U قالی با ارزش و برجسته
stereoscope U دستگاه برجسته بین
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
stereometric U وابسته بترسیمات برجسته
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
person of f. U شخص برجسته یا با نفوذ
vectograph U عکس برجسته بینی
oner U شخص یا چیز برجسته
stereoscopic pair U زوج برجسته بینی
raised type U حروف برجسته برای
narrative relief U نقش برجسته روایتی
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
relief map U نقشه برجسته نما
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
biggest U ستبر ادم برجسته
snarled U بغرنجی برجسته کردن
bosomy U دارای پستان برجسته
bosomed U دارای سینه برجسته
bold faced type U حروف سیاه برجسته
inconspicuous U غیر برجسته کمرنگ
blebby U برجسته یاحباب دار
snarl U بغرنجی برجسته کردن
snarling U بغرنجی برجسته کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com