English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 227 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mistake while in discharge of duty U خطا در حین انجام وفیفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
harness U حین انجام وفیفه
harnessed U حین انجام وفیفه
harnessing U حین انجام وفیفه
slacker U کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
slackers U کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
board of conciliation U هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
feasance U انجام وفیفه کردن
functionate U انجام وفیفه کردن
to perform one's duty U انجام وفیفه کردن
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
line of duty U نحوه انجام وفیفه
neglect of duty U غفلت در انجام وفیفه
pull through U در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
ready for duty U اماده انجام وفیفه
supererogation U انجام کاری بیش از حد وفیفه
supererogation U افراط در انجام وفیفه
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
the d. of duty U انجام وفیفه
to do ones endeavour U کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
to overrun one's duty U از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
while on duty U حین انجام وفیفه
Other Matches
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
task U وفیفه
functioned U وفیفه
functions U وفیفه
tasks U وفیفه
roles U وفیفه
function U وفیفه
sorb U وفیفه
role U وفیفه
that is your duty and not mine U نه وفیفه من
taskwork U وفیفه
responsibility U وفیفه
responsibilities U وفیفه
obligations U وفیفه
offices U وفیفه
office U وفیفه
duty U وفیفه
worked U وفیفه
work U وفیفه
service U وفیفه
pensions U وفیفه
pension U وفیفه
obligation U وفیفه
activities U وفیفه
activity U وفیفه
serviced U وفیفه
assignment U وفیفه
inofficious U بی وفیفه
assignments U وفیفه
devoir U وفیفه
loyalty U وفیفه شناسی
compulsory service U خدمت وفیفه
the d. of duty U ادای وفیفه
functionery U وفیفه دار
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
staff duty U وفیفه ستادی
loyalties U وفیفه شناسی
beneficiaries U وفیفه خوار
fealty U وفیفه شناسی
fealties U وفیفه شناسی
conscientious U وفیفه شناس
functionally U ازلحاظ وفیفه
draftees U سربازان وفیفه
draft U سرباز وفیفه
drafted U سرباز وفیفه
feal U وفیفه شناس
functional U وفیفه دار
irresponsible U وفیفه نشناس
task management U مدیریت وفیفه
beneficiary U وفیفه خوار
conscription U نظام وفیفه
loyal U وفیفه شناس
irresponsibility U وفیفه نشناسی
dereliction of duty U ترک وفیفه
dereliction of duty U وفیفه نشناسی
office U کار وفیفه
offices U کار وفیفه
duty-bound U حینانجام وفیفه
stipendiary U وفیفه خوار
stipendiaries U وفیفه خوار
annuitant U وفیفه خور
undutiful U وفیفه نشناس
breach of duty U ترک وفیفه
burden of proof U وفیفه اثبات
military service U نظام وفیفه
dutifulness U وفیفه شناسی
inofficious U وفیفه نشناس
dutiful U وفیفه شناس
functioned U وفیفه داشتن
conscript U سرباز وفیفه
function U وفیفه داشتن
conscripted U سرباز وفیفه
conscripting U سرباز وفیفه
conscripts U سرباز وفیفه
functions U وفیفه داشتن
neurility U وفیفه اعصاب
sense of duty U حس وفیفه شناسی
obligor U مشمول وفیفه
incumbency U وفیفه لزوم
seaman recruit U ناوی وفیفه
laspe from duty U ترک وفیفه
propositional function U وفیفه حسی
obligated reservist U مشمول وفیفه
reserve officer U افسر وفیفه
naval conscript U ناوی وفیفه
serviced U نظام وفیفه
religious duty U فرض وفیفه
drafts U سرباز وفیفه
lapse from duty U ترک وفیفه
obstriction U قرارداد وفیفه
service U نظام وفیفه
tasks U امرمهم وفیفه
task U امرمهم وفیفه
functional design U طرح وفیفه مندی
liable to military service U مشمول خدمت وفیفه
functional character U دخشه وفیفه بندی
military service U خدمت نظام وفیفه
voluntaryist U مخالف نظام وفیفه
function code U رمز وفیفه نما
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
function U وفیفه عمل کردن
that is your duty and not mine U این وفیفه شماست
functioned U وفیفه عمل کردن
task control block U بلاک کنترل وفیفه
i deed it my duty to U وفیفه خود می دانم که
functions U وفیفه عمل کردن
bounden duty U وفیفه واجب یا لازم
conscription law U قانون نظام وفیفه
leal U وفیفه شناس حقشناس
key assignments U وفیفه دهی کلیدها
duteous U وفیفه شناس مطیع
functional diagram U نمودار وفیفه مندی
observantly U از روی وفیفه شناسی
functional unit U واحد وفیفه مند
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
functional U تابعی وفیفه مندی
duty to god U وفیفه شخص نسبت به خدا
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
to be in d. U کوتاهی درانجام وفیفه کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
chancery U مقام یا وفیفه صدارت عظمی
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
noncommissioned officer U درجه دار افسر وفیفه
foreground task U کار یا وفیفه پیش زمینه
pensioners U وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioner U وفیفه خوار مستمری بگیر
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
conscripted U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
liability to military service U مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
ground rule U وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
conscripting U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
intelligence department U ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
hear footsteps U عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
unprofitable servants U مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
e c s c (european coal & steel commissio U لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
squelch circuit U یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
prebendary U دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
compietion U انجام
commission U انجام
commissions U انجام
consummation U انجام
implementation U انجام
commissioning U انجام
transaction U انجام
implementation U انجام
sequels U انجام
enforcement U انجام
sequel U انجام
performance U انجام
implement U انجام
performances U انجام
implements U انجام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com