Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
inherited error
U
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
after-effect
U
تاثیر بعدی
after-effects
U
تاثیر بعدی
microinstruction
U
که عملیات ALU را در فرآیند کنترل میکند
real time
U
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
safe mode
U
حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
inhibit
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
event driven
U
برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
inhibits
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
operators
U
مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operator
U
مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
forms
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
formed
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
flags
U
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag
U
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
real time
U
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
exit
U
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exits
U
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
optimal merge tree
U
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
projecting
U
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
PHIGS
U
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
Tibet
U
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
preemptive multitasking
U
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
trimetrogon
U
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
walras law
U
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
inerrancy
U
بی خطایی
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
angelica
U
سنبل خطایی
bloodstone
U
یشم خطایی
sporadic fault
U
خطایی که تصادفاگ رخ دهد
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
bias error
U
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
to make r. for a wrong
U
بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
I haven't done anything wrong.
U
من هیچ خطایی
[جرمی]
نکردم.
to be up to no good
U
کار بدی
[خطایی]
کردن
narrow escape
<idiom>
U
بدون هیچ خطایی فرارکردن
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
corrective maintenance
U
یافتن و تصحیح خطایی که رخ داده است
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall
[American English]
U
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
What has he done wrong?
U
[مگر]
او
[مرد]
چه خطایی
[جرمی]
کرده است؟
frailty
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
permanent
U
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
checks
U
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
solid
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
check
U
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
fatal error
U
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
false
U
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
checked
U
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
solids
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
fault
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
checking
U
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
faults
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
decays
U
فرآیند سیگنال
regulate
U
کنترل فرآیند
decay
U
فرآیند سیگنال
regulates
U
کنترل فرآیند
decayed
U
فرآیند سیگنال
flow diagram
U
شرح فرآیند
depositions
U
فرآیند پوشاندن
flowchart
U
شرح فرآیند
decaying
U
فرآیند سیگنال
deposition
U
فرآیند پوشاندن
regulating
U
کنترل فرآیند
regulated
U
کنترل فرآیند
faulted
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
circular
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
faults
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
initialization
U
فرآیند مقداردهی اولیه
halt
U
فرآیند را متوقف میکند.
document
U
نوشتن شرح یک فرآیند
halts
U
فرآیند را متوقف میکند.
documenting
U
نوشتن شرح یک فرآیند
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
documented
U
نوشتن شرح یک فرآیند
finishes
U
انتهای فرآیند یا تابع
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
selections
U
عمل یا فرآیند انتخاب
halted
U
فرآیند را متوقف میکند.
finish
U
انتهای فرآیند یا تابع
normalization
U
فرآیند یا داده نرمال
selection
U
عمل یا فرآیند انتخاب
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
halt
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halted
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
detect
U
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting
U
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detects
U
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected
U
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
influenced
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
affection
U
تاثیر
effect
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
effecting
U
تاثیر
influences
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
influxes
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
hank
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
pagination
U
فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
master
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
technical
U
مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
mastered
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
check
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stages
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
masters
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
effectiveness
U
میزان تاثیر
influencing
U
تاثیر کردن بر
aerated
U
در تحت تاثیر
influences
U
تاثیر کردن بر
efficiency
U
درجه تاثیر
influence value
U
ضریب تاثیر
field effect
U
با تاثیر میدانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com