English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
letters testamentary U خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aposteophe U خطاب
addersser or or U خطاب کننده
to address [to] U خطاب کردن [به]
thou U توبکسی خطاب کردن
letters testamentary U حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
to address somebody as U کسی را خطاب کردن با [لقبی]
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
underemployed U کم اشتغال
engagedness U اشتغال
occupation U اشتغال
employment U اشتغال
busybodies U اشتغال
engagements U اشتغال
occupations U اشتغال
busybody U اشتغال
preoccupations U اشتغال
preoccupation U اشتغال
office U اشتغال
engagement U اشتغال
offices U اشتغال
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
full employment U اشتغال کامل
overfull employment U اشباع اشتغال
idleness U عدم اشتغال
overfull employment U اشتغال وافر
employment gap U شکاف اشتغال
unemployment U عدم اشتغال
employment act U قانون اشتغال
employment opportunities U فرصتهای اشتغال
employment opportunities U امکانات اشتغال
employment policy U سیاست اشتغال
employment rate U نزخ اشتغال
employment volume U حجم اشتغال
indebtedness U اشتغال ذمه
hyperemployment U اشتغال زیاد
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
full time U زمان اشتغال بکار
full time employment U اشتغال تمام وقت
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
full employment output U تولید در اشتغال کامل
full employment equilibrium U تعادل اشتغال کامل
hyperemployment U اشتغال بیش ازحد
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
employment rate U میزان نسبی اشتغال
full employment rate of growth U نرخ رشد در اشتغال کامل
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
amateurism U اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
maintenance of membership U هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com