English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chap U خشکی زدن پوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
eschar U خشکی پوست زخم
Other Matches
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
terra firma U خشکی
rigidity U خشکی
drouth U خشکی
constipation U خشکی
mainland U خشکی
drought U خشکی
dry gap bridge U پل خشکی
dryness U خشکی
barrenness U خشکی
leanness U خشکی
aridity U خشکی
dry land U خشکی
crispness U خشکی
land U خشکی
droughts U خشکی
stiffness U خشکی
xeransis U خشکی
land n U خشکی
parchedness U خشکی
landfalls U دیدن خشکی
spits U یک نقطه از خشکی
spit U یک نقطه از خشکی
landings U ورود به خشکی
aground U به خشکی نشسته
ankylosis U خشکی بند
landward U بسوی خشکی
overland U از راه خشکی
landing U ورود به خشکی
absolute drought U خشکی مطلق
overland route U راه خشکی
hypnotic rigidity U خشکی هیپنوتیسمی
loosened U از خشکی در اوردن
loosen U از خشکی در اوردن
xerophytes U خشکی پسند
land breeze U باد خشکی
catatonic rigidity U خشکی کاتاتونیایی
chapt U خشکی زدن
landsman U اهل خشکی
lands man U اهل خشکی
corkiness U سبکی خشکی
loosening U از خشکی در اوردن
zerophytes U خشکی پسند
landfall U دیدن خشکی
constipate U خشکی اوردن
stiff neck U خشکی گردن
landlocked U محصور در خشکی
landlocked U محاط در خشکی
huskiness U درشتی خشکی
waterfront U پیشرفتگی خشکی در اب
waterfronts U پیشرفتگی خشکی در اب
loosens U از خشکی در اوردن
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
terraqueous U شامل خشکی ودریا
dyschezia U خشکی مزاج [پزشکی]
costiveness U خشکی مزاج [پزشکی]
land carriage U حمل و نقل خشکی
welter U درهم و برهمی خشکی
constipation U خشکی مزاج [پزشکی]
He is curt ( rigid , strict ) . U آدم خشکی است
dry mouth U خشکی دهان [پزشکی]
land lubber U ادم خشکی مانده
spits U پیشرفت خشکی در دریا
dry mouth syndrome U خشکی دهان [پزشکی]
spit U پیشرفت خشکی در دریا
xerostomia U خشکی دهان [پزشکی]
landside U طرف روبه خشکی
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
land U به خشکی امدن پیاده شدن
overland mail U پستی که از راه خشکی برود
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peels U پوست انداختن پوست
peel U پوست انداختن پوست
portage U حمل قایق سبک روی خشکی
landfalls U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
road haulier U حمل کننده کالا از طریق خشکی
landsman U کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
landfall U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
landfall n U دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
horse U اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
exsiccant U داروی خشکاننده داروی خشکی اور
exsiccative U داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
cuticle U پوست
crustal U پوست
shells U پوست
peeling U پوست
shell U پوست
dermatalgia U پوست
skin U پوست
shelling U پوست
tunc U پوست
encrustations U پوست
scalp U پوست سر
encrustation U پوست
hide U پوست
tegmentum U پوست
rinds U پوست
hides U پوست
rind U پوست
tegmen U پوست
skins U پوست
husks U پوست
skinless U بی پوست
skinner U پوست کن
goats U پوست بز
goat U پوست بز
shale U پوست
skinning U پوست
husk U پوست
swanskin U پوست قو
glume U پوست
stripper U پوست کن
dermis U پوست
integument U پوست
barks U پوست
bark U پوست
flayer U پوست کن
neurilemma or lema U پوست پی
barked U پوست
strippers U پوست کن
peltry U پوست
barking U پوست
parer U پوست کن
cortex U پوست
skinned U پوست
peel پوست
cortices U پوست
peels U پوست
hull U پوست
hulls U پوست
goatskins U پوست بز
goatskin U پوست بز
parer U پوست تراش
fellmonger U پوست فروش
parachroma U بیرنگی پوست
periderm U پوست برونی
papillose U مانندبرامدگی پوست
thick skinned U پوست کلفت
pachydrmatous U پوست کلفت
glumaceous U پوست دار
peltmonger U پوست فروش
transcutaneal U عبورکننده از پوست
periderm U پوست اطراف
whitey U سفید پوست
percutaneous U از راه پوست
fellmonger U دلال پوست
flense U پوست کندن
whity U سفید پوست
taxidermy U پوست ارایی
flench U پوست کندن
thin skinned U پوست نازک
exuviate U پوست انداختن
pachydermatous U پوست کلفت
in plain english U پوست کنده
negress U زن سیاه پوست
molt U پوست اندازی
moleskin U پوست کورموش
mesoderm U میان پوست
melanotic U سیاه پوست
melanic U سیاه پوست
kid skin U پوست بزغاله
malicorium U پوست انار
kipskin U دسته پوست
malacodermous U نرم پوست
skinned U پوست پوستی
skinning U پوست پوستی
impassiveness U پوست کلفتی
chafing U پوست رفتگی
chafes U پوست رفتگی
derm U زیر پوست
pachydermatous U ستبر پوست
oxhide U پوست گاو
hard shell U سخت پوست
hardshell U سخت پوست
onionskin U پوست پیاز
hulled U پوست کنده
husked U پوست کنده
skins U پوست پوستی
hypodermis U پوست زیرین
chafe U پوست رفتگی
dermatography U شرح پوست
dermoidal U شبیه پوست
shuck U پوست نخودوغیره
dermoidal U پوست مانند
skin and bone U پوست واستخوان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com