Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cheap shot
U
خشونت عمدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asperity
U
خشونت
huskiness
U
خشونت
strictures
U
خشونت
loath loth
U
خشونت
stricture
U
خشونت
harshness
U
خشونت
violation
U
خشونت
hoarseness
U
خشونت
roughness
U
خشونت
gruffness
U
خشونت
raggedness
U
خشونت
severity
U
خشونت
raucity
U
خشونت
truculence
U
خشونت
harshly
U
به خشونت
violence
U
خشونت
rigorism
U
خشونت
rowdiness
U
خشونت
truculency
U
خشونت
indelicacy
U
خشونت بی نزاکتی
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
discourtesy
U
خشونت تندی
rigor
U
سختگیری خشونت
incivility
U
خشونت وحشیگری
headhunting
U
خشونت در بازی
act of violence
U
عمل خشونت
blatancy
U
خودنمایی خشونت
astingency
U
درشتی خشونت
burliness
U
زبری خشونت
rigors
U
سختگیری خشونت
rigours
U
سختگیری خشونت
rigour
U
سختگیری خشونت
non-violence
U
احتراز از خشونت
grossness
U
خشونت کلفتی
brusqurie
U
خشونت در رفتار
forcing
U
خشونت نشان دادن
rough and tumble
<idiom>
U
با خشونت تمام جنگیدن
force
U
خشونت نشان دادن
forces
U
خشونت نشان دادن
violence
U
شدت و تندی و سختی خشونت
slam bang
U
بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
aforethought
U
عمدی
wilfull
U
عمدی
deliberated
U
عمدی
deliberate
U
عمدی
autonomic
U
عمدی
advertency
U
عمدی
deliberates
U
عمدی
prepense
U
عمدی
intentional
U
عمدی
premeditated
U
عمدی
deliberating
U
عمدی
voluntary act
U
فعل عمدی
wilful murder
U
قتل عمدی
unitentional
U
غیر عمدی
reflation
U
تورم عمدی
intentional movement
U
حرکت عمدی
murder
U
قتل عمدی
malice a
U
خیانت عمدی
willful misconduct
U
زیان عمدی
willful misconduct
U
خسارت عمدی
lemon
U
باخت عمدی
wilfull murder
U
قتل عمدی
intentional handball
U
هند عمدی
intentional foal
U
خطای عمدی
sabotaged
U
خرابکاری عمدی
lemons
U
باخت عمدی
inadvertent
U
غیر عمدی
dump
U
باخت عمدی
murdered
U
قتل عمدی
sabotage
U
خرابکاری عمدی
tank
U
باخت عمدی
sabotages
U
خرابکاری عمدی
murdering
U
قتل عمدی
murders
U
قتل عمدی
sabotaging
U
خرابکاری عمدی
studied
U
دانسته عمدی
was that intended?
U
ایا ان عمدی بود
sand bag
U
سستی عمدی در تمرین
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
invlountary act
U
فعل غیر عمدی
arson
U
ایجاد حریق عمدی
casually
U
بطور غیر عمدی
by accident or d.
U
بطور اتفاقی یا عمدی
arson
U
اتش زدن عمدی
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
setting on fire
U
اتش زدن عمدی
homicide by misadventure
U
قتل غیر عمدی
deliberates
U
عمدا انجام دادن عمدی
deliberating
U
عمدا انجام دادن عمدی
miscarriage
U
سقط جنین غیر عمدی
hack
U
لگد زدن عمدی دررگبی
hacks
U
لگد زدن عمدی دررگبی
deliberated
U
عمدا انجام دادن عمدی
deliberate
U
عمدا انجام دادن عمدی
involuntarily
U
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
inadvertence
U
غیر عمدی عدم تعمد
miscarriages
U
سقط جنین غیر عمدی
hacked
U
لگد زدن عمدی دررگبی
to lager-lout
[British E]
U
در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن
[اصطلاح روزمره]
voluntary
U
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
unitentionally
U
ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
match penalty
U
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
inadvertenly
U
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
dusters
U
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
arson
U
تولید حریق عمدی در مال غیر
draw play
U
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
duster
U
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
destruct
U
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
barratry
U
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowance
U
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances
U
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throwing
U
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws
U
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
U
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated
U
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception
U
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety
U
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze
U
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com