Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appeases
U
خشنود ساختن
appeasing
U
خشنود ساختن
appeased
U
خشنود ساختن
appease
U
خشنود ساختن
gratifies
U
خشنود و راضی کردن
gratified
U
خشنود و راضی کردن
gratify
U
خشنود و راضی کردن
satisfying
U
راضی کردن خشنود کردن
satisfies
U
راضی کردن خشنود کردن
satisfy
U
راضی کردن خشنود کردن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
acquiescent
U
خشنود
fain
U
خشنود
fuddy-duddies
U
دیر خشنود
fuddy-duddy
U
دیر خشنود
nuts about
<idiom>
خشنود از چیزی
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
engraves
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
visualising
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualised
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualize
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum
U
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatising
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatises
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
concrete
U
: سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com