Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
infuriation
U
خشمگین سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to put oa a semblance of anger
U
سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
wroth
[chiefly literary]
<adj.>
U
خشمگین
wrathful
U
خشمگین
wroth
U
خشمگین
out of temper
U
خشمگین
pissed
U
خشمگین
waxy
U
خشمگین
in a fury
U
خشمگین
angry
[with]
<adj.>
U
خشمگین
[از]
irate
<adj.>
U
خشمگین
mad
[at]
<adj.>
U
خشمگین
[از]
pissed
[at]
[American E]
<adj.>
U
خشمگین
[از]
pissed off
[at]
[American E]
<adj.>
U
خشمگین
[از]
exasperating
U
خشمگین
exasperated
U
خشمگین
angry
<adj.>
U
خشمگین
furious
<adj.>
U
خشمگین
pissed off
[vulgar]
<adj.>
U
خشمگین
indignant
<adj.>
U
خشمگین
ireful
[literary]
<adj.>
U
خشمگین
snarly
U
خشمگین
mad
[coll.]
[very angry]
<adj.>
U
خشمگین
exasperates
U
خشمگین
snuffy
U
خشمگین
wrathy
[colloquial]
<adj.>
U
خشمگین
wrathful
[literary]
<adj.>
U
خشمگین
exasperate
U
خشمگین
enrages
U
خشمگین کردن
enraging
U
خشمگین کردن
enraged
U
خشمگین کردن
wind up to fury
U
خشمگین کردن
to w up to fury
U
خشمگین کردن
exasperates
U
خشمگین کردن
to move to anger
U
خشمگین کردن
to put one's monkey up
U
خشمگین کردن
enrage
U
خشمگین کردن
vext
U
خشمگین کردن
rabid
U
خشمگین هار
he was in his tantrum
U
خشمگین بود
snarled
U
خشمگین ساختن
snarl
U
خشمگین ساختن
in a stew
U
دل واپس خشمگین
incense
U
خشمگین کردن
incensed
U
خشمگین کردن
incenses
U
خشمگین کردن
incensing
U
خشمگین کردن
loath loth
U
منفور خشمگین
ensnare
U
خشمگین کردن
ensnared
U
خشمگین کردن
ensnares
U
خشمگین کردن
to fly into a rage
U
خشمگین شدن
ensnaring
U
خشمگین کردن
snarls
U
خشمگین ساختن
to get one's monkey up
U
خشمگین شدن
to lash oneself in to a fury
U
خشمگین شدن
to get excited
U
خشمگین شدن
exasperate
U
خشمگین کردن
exasperated
U
خشمگین کردن
to fly in to passion
U
خشمگین شدن
exasperating
U
خشمگین کردن
indignant
U
رنجیده خشمگین
ensnarl
U
خشمگین کردن
snarling
U
خشمگین ساختن
to f. angry
U
خشمگین شدن
boiled
U
خشمگین شدن
boil
U
خشمگین شدن
boils
U
خشمگین شدن
resenting
U
رنجیدن از خشمگین شدن از
resented
U
رنجیدن از خشمگین شدن از
to be in a fume
U
خشمگین یارنجیده شدن
irritate
U
برانگیختن خشمگین کردن
resents
U
رنجیدن از خشمگین شدن از
anger
U
غضب خشمگین کردن
angered
U
غضب خشمگین کردن
resent
U
رنجیدن از خشمگین شدن از
provoke
U
برافروختن خشمگین کردن
angering
U
غضب خشمگین کردن
provoked
U
برافروختن خشمگین کردن
angers
U
غضب خشمگین کردن
provokes
U
برافروختن خشمگین کردن
irritated
U
برانگیختن خشمگین کردن
tarre
U
خشمگین کردن ازردن
infuriate
U
بسیار خشمگین کردن
to be like a red rag to a bull
[British]
U
کسی را خشمگین کردن
irritates
U
برانگیختن خشمگین کردن
tar
U
: برانگیخته خشمگین کردن
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
U
کسی را خشمگین کردن
to provoke a person to anger
U
کسیرا خشمگین کردن
infuriated
U
بسیار خشمگین کردن
infuriates
U
بسیار خشمگین کردن
infuriating
U
بسیار خشمگین کردن
snappish
U
خشمگین دارای مزه بد
to provoke a person's anger
U
کسیرا خشمگین کردن
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
vexes
U
رنجه دادن خشمگین کردن
annoyed
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
vexing
U
رنجه دادن خشمگین کردن
annoys
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
vex
U
رنجه دادن خشمگین کردن
to fall into a rage or passion
U
خشمگین شدن ازجادر رفتن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
annoy
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
to make somebody's blood boil
<idiom>
U
کسی را خیلی خشمگین کردن
to lool black
U
خشمگین یا متغیر بنظر امدن
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
growls
U
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled
U
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl
U
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling
U
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
rub someone the wrong way
<idiom>
U
خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
aggravated
U
اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates
U
اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate
U
اضافه کردن خشمگین کردن
individualization
U
تک سازی
idolization
U
بت سازی
deflexion
U
خم سازی
bridgework
U
پل سازی
individuation
U
تک سازی
retortion
U
خم سازی
flooring
U
کف سازی
truncation
U
بی سر سازی
flection
U
خم سازی
pavement
U
کف سازی
pavements
U
کف سازی
repk lection
U
پر سازی
bridge building
U
پل سازی
local anasthesia
U
سر سازی
individualizes
U
تک سازی
individualized
U
تک سازی
individualised
U
تک سازی
stylization
U
مد سازی
individualize
U
تک سازی
individualising
U
تک سازی
compaction
U
تو پر سازی
individualises
U
تک سازی
individualizing
U
تک سازی
padding
U
له سازی
retortion
U
کج سازی
lapidation
U
سنگسار سازی
intensification
U
پر قوت سازی
eversion
U
واژگون سازی
wearisomeness
U
کسل سازی
inurement
U
معتاد سازی
landscape painting
U
منظره سازی
invalidation
U
باطل سازی
irksomeness
U
کسل سازی
evisceration
U
تهی سازی
simulation
U
فاهر سازی
dwelling construction
U
اپارتمان سازی
stripping
U
برهنه سازی
exclusion
U
محروم سازی
lapidification
U
سنگ سازی
pacification
U
ارام سازی
solution
U
چاره سازی
simulation
U
شبیه سازی
lancination
U
پاره سازی
notification
U
اگاه سازی
relocation
U
جابجا سازی
inspissation
U
غلیظ سازی
solutions
U
چاره سازی
inflexion
U
خم سازی خمیدگی
forgeries
U
سند سازی
insulate
U
عایق سازی
reduction
U
ساده سازی
lancination
U
مجروح سازی
roofing
U
سقف سازی
seduction
U
گمراه سازی
scenery
U
صحنه سازی
implementation
U
پیاده سازی
lamponery
U
هجونامه سازی
forgery
U
صورت سازی
forgery
U
سند سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com