Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blemish
خسارت وارد کردن
inflict casualty
U
خسارت وارد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
Other Matches
endamage
U
خسارت وارد اوردن
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
damage feasant
U
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
recvperate
U
جبران خسارت کردن
sues
U
ادعای خسارت کردن
suing
U
ادعای خسارت کردن
sue
U
ادعای خسارت کردن
recuperation
U
رفع خسارت کردن
to redress danger
U
جبران خسارت کردن
sued
U
ادعای خسارت کردن
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
To claim against (sue) someone.
U
از کسی ادعای خسارت کردن
to suffer a loss
U
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss
U
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to recover damages
U
خسارت خودرا جبران کردن
claimed
U
طلب ادعای خسارت کردن
claim
U
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
U
طلب ادعای خسارت کردن
claims
U
طلب ادعای خسارت کردن
reclamation
U
تقاضای جبران خسارت کردن
make up to
U
خسارت کسی را جبران کردن
indemnify
U
بیمه کردن جبران خسارت
statement of charge
U
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiate
U
وارد کردن
inducts
U
وارد کردن
inducting
U
وارد کردن
initiating
U
وارد کردن
importing
U
وارد کردن
induct
U
وارد کردن
imported
U
وارد کردن
initiated
U
وارد کردن
bring in
U
وارد کردن
inputting
U
وارد کردن
import
U
وارد کردن
make an entry
U
وارد کردن
inducted
U
وارد کردن
initiates
U
وارد کردن
rosters
U
وارد صورت کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
roster
U
وارد صورت کردن
enter
U
وارد یا ثبت کردن
enters
U
وارد یا ثبت کردن
imported
U
عمل وارد کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
entered
U
وارد یا ثبت کردن
importing
U
عمل وارد کردن
to exert force
[on]
U
نیرو وارد کردن
[بر]
initiating
U
تازه وارد کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
import
U
عمل وارد کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
swear in
U
باسوگند بشغلی وارد کردن
crediting
U
درستون بستانکار وارد کردن
credit
U
درستون بستانکار وارد کردن
take a strain
U
وارد کردن فشار به طناب
swear in
U
با مراسم تحلیف وارد کردن
credits
U
درستون بستانکار وارد کردن
to give somebody a blow
U
به کسی ضربه وارد کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
credited
U
درستون بستانکار وارد کردن
inputted
U
عمل وارد کردن اطلاعات
input
U
عمل وارد کردن اطلاعات
involve
U
گیر انداختن وارد کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
inflict casualty
U
تلفات وارد کردن بدشمن
involves
U
گیر انداختن وارد کردن
involving
U
گیر انداختن وارد کردن
scoffed
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffs
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to sit for an examination
U
در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
initiation
U
وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
backhands
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhand
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody
U
کسی را نام نویسی کردن
[ثبت نام کردن]
[درفهرست وارد کردن]
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
enters
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
to e. upon acovnt book
U
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
entered
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feeds
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
keyboarding
U
عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
typed
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
keyboarding
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplemented
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplements
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
decimating
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
posts
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
logs
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posted
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hang
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
log
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
decimated
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
hangs
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
responses
U
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
voicing
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
response
U
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voices
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
languages
U
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
U
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
journalize
U
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor
U
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
mode
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
graphics
U
وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
keypad
U
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
depredation
U
خسارت
harm
U
خسارت
smart money
U
خسارت
harming
U
خسارت
reprise
U
خسارت
harmed
U
خسارت
casualty
U
خسارت
scathe
U
خسارت
harms
U
خسارت
average
U
خسارت
lesion
U
خسارت
casualties
U
خسارت
lesions
U
خسارت
averaged
U
خسارت
depredations
U
خسارت
damage
U
خسارت
loss
U
خسارت
injury
U
خسارت
recompensing
U
خسارت
recompenses
U
خسارت
averages
U
خسارت
recompense
U
خسارت
averaging
U
خسارت
detriment
U
خسارت
recompensed
U
خسارت
tablet
U
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablets
U
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
decimal
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
general damage
U
خسارت عمومی
civil injury
U
خسارت مدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com