Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corner
U
خرید یکجا
cornering
U
خرید یکجا
corners
U
خرید یکجا
lump sum purchase
U
خرید یکجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
package deal
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deals
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
holus bolus
U
یکجا
concurrently
U
یکجا
ond shot
U
یکجا
cumulative
U
یکجا
lump sums
U
یکجا
en masse
U
یکجا
lump sum
U
یکجا
in the lump
U
یکجا
in a lump sum
U
یکجا
lumps
U
یکجا
lumped
U
یکجا
lump
U
یکجا
in the mass
U
یکجا
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
coemption
U
یکجا خریدن
grosser
U
یکجا وزن کل
grossed
U
یکجا وزن کل
grosses
U
یکجا وزن کل
gross
U
یکجا وزن کل
grossest
U
یکجا وزن کل
lump sum redistribution
U
تعدیل یکجا
to sell
U
یکجا فروختن
sell off
U
یکجا فروختن
grossing
U
یکجا وزن کل
package deals
U
معامله یکجا
package deal
U
معامله یکجا
move on
U
یکجا نیاستید
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
mass bombing
U
بمباران یکجا
net storage
U
انبار بار یکجا
order
U
خرید سفارش خرید
Where does this street lead on to ?
U
این خیابان یکجا می خورد ؟
sell out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs
U
یکجا فروختن خیانت کردن
wholesale
U
بطور یکجا عمده فروشی کردن
sell off
U
ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
consolidation
U
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
purchases
U
خرید
underwritten
U
خرید
purchased
U
خرید
buying
U
خرید
underwrote
U
خرید
underwrites
U
خرید
buys
U
خرید
buy
U
خرید
underwrite
U
خرید
purchase
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
procurement
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
shopping
U
خرید
underwriting
U
خرید
purchasing
U
خرید
coemption
U
خرید کل محصول
counter purchase
U
خرید متقابل
buying rate
U
نرخ خرید
lump sum purchase
U
خرید کلی
conditions of purchase
U
شرایط خرید
local purchase
U
خرید از محل
credit purchase
U
خرید نسیه
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
forward purchasing
U
پیش خرید
forward purchase
U
پیش خرید
futures exchange
U
خرید اتی
forward purchase
U
خرید سلف
field buying
U
خرید در صحرا
local procurement
U
خرید محلی
buying price
U
قیمت خرید
local purchase
U
خرید محلی
dear bought
U
گران خرید
monopolist
U
انحصار خرید
short covering
U
پیش خرید
regional purchase
U
خرید محلی
redemption yield
U
بازده خرید
rebuy
U
خرید مکرر
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
to make a purchase
U
خرید کردن
shopping basket
U
سبد خرید
bargain
U
خرید ارزان
shopping cart
U
گاری خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasable
U
باب خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
purchase order
U
دستور خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
oniomania
U
جنون خرید
open purchase
U
خرید ازاد
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
purchase order
U
سفارش خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
monopsony
U
انحصار خرید
nundination
U
خرید و فروش
acquisition authority
U
اجازه خرید
blanket buying
U
خرید کلی
bids
U
پیشنهاد خرید
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
redemption
U
باز خرید
dealing
U
خرید و فروش
bulk buying
U
خرید فله
buy
U
خرید کردن
advance purchase
U
خرید سلف
achate
U
عقیق خرید
buys
U
خرید کردن
purchasing power
U
توان خرید
buyer's market
U
بازار خرید
hire purchase
U
خرید اقساطی
real estate
U
خرید زمین
buyers market
U
بازار خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
bid
U
پیشنهاد خرید
block shipment
U
ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
open indent
U
سفارش خرید باز
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
overbuy
U
در خرید افراط کردن
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
credits
U
خرید وفروش اعتباری
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
handles
U
خرید و فروش کردن
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
handle
U
خرید و فروش کردن
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
stock trading
U
خرید و فروش سهام
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
hedges
U
خرید و فروش تامینی
hedged
U
خرید و فروش تامینی
hedge
U
خرید و فروش تامینی
saleable
U
قابل خرید معاملهای
the longs
U
پیش خرید کنندگان
real account
U
حساب خرید املاک
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
income effect
U
تناسب خرید با درامد
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
value for money
U
قدرت خرید پول
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
purchases
U
خرید خریداری کردن
home trade
U
خرید وفروش داخلی
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
purchased
U
خرید خریداری کردن
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
salable
U
قابل خرید معاملهای
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
on approval
U
خرید کالا به شرط
shop
U
کارخانه خرید کردن
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
credited
U
خرید وفروش اعتباری
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
shops
U
کارخانه خرید کردن
demanded
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
تقاضای خرید کالا
shopped
U
کارخانه خرید کردن
call option
U
خرید به شرط خیار
demands
U
تقاضای خرید کالا
credit
U
خرید وفروش اعتباری
hedging
U
خرید و فروش تامینی
purchase
U
خرید خریداری کردن
buy in advance
U
پیش خرید کردن
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
claim
U
قرارداد رسمی خرید اسب
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
claims
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claimed
U
قرارداد رسمی خرید اسب
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com