English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simoniac U خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
credited U خرید وفروش اعتباری
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
crediting U خرید وفروش اعتباری
credits U خرید وفروش اعتباری
credit U خرید وفروش اعتباری
home trade U خرید وفروش داخلی
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
precepts of god U فرایض دینی احکام دینی
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
perfidy U بی دینی
impiousness U بی دینی
indevotion U بی دینی
chos in action U حق دینی
ungodliness U بی دینی
religious U دینی
heathenishness U بی دینی
irreligion U بی دینی
impiety U بی دینی
godlessness U بی دینی
religious instruction U اموزش دینی
ghazi U مجاهد دینی
religious delusion U هذیان دینی
religious matters U امور دینی
religious rites U اداب دینی
orthodoxies U راست دینی
orthodoxy U راست دینی
dogmas U عقیده دینی
dogma U عقیده دینی
cult U ایین دینی
sacraments U ایین دینی
sacraments U رسم دینی
sacrament U رسم دینی
things in action U اموال دینی
impiously U از روی بی دینی
irreligiously U ازروی بی دینی
mufti U پیشوای دینی
sacrament U ایین دینی
martyry U بشهادت دینی
proselytism U تبلیغ دینی
cults U ایین دینی
catechesis U کتاب تعلیمات دینی
karma U سرنوشت مراسم دینی
mystagogy U تفسیر رموز دینی
chaplains U افسر امور دینی
ritualization U انجام شعائر دینی
chaplain U افسر امور دینی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
seminaries U مدرسه علوم دینی
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
persuasion U اطمینان عقیده دینی
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
theological school U مدرسه علوم دینی
theologue U طلبه علوم دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
catechisms U کتاب سوال وجواب دینی
catechism U کتاب سوال وجواب دینی
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
theolog U دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
dispensation U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
anagogic U روحانی
unwordly U روحانی
marabout U روحانی
spiritual U روحانی
spiritually U روحانی
heavenly U روحانی
herdsmen U روحانی
herdsman U روحانی
spiritualist U روحانی
unfrocked U روحانی
spiritualists U روحانی
clergymen U روحانی
sacred U روحانی
ethereal U روحانی
marabou U روحانی
clergyman U روحانی
etherean U روحانی
unworldly U روحانی
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
spirituality U عالم روحانی
hymns U سرود روحانی
hierarch U رئیس روحانی
prelacy U حکومت روحانی
hymn U سرود روحانی
residentiary U روحانی مقیم
charisma U جذبه روحانی
copartnership U ردای روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
pater U پدر روحانی
spiritual U روحانی معنوی
lay U غیر روحانی
padre U پدر روحانی
perdition U مرگ روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
etherealize U روحانی کردن
spiritualize U روحانی کردن
pastor U پیشوای روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
lays U غیر روحانی
temporal U غیر روحانی
padres U پدر روحانی
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
subdeacon U معاون گماشته روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
twice born U تولدتازه روحانی یافته
layman U شخص غیر روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
religious U تارک دنیا روحانی
secularizing U غیر روحانی کردن
spirituous U دارای حالت روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
rapture U وجد روحانی ربایش
rapture U شعف وخلسه روحانی
raptures U شعف وخلسه روحانی
secularized U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
priest U روحانی کشیشی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
secularizes U غیر روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
heaven U خدا عالم روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist U کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
laity U مردم غیر روحانی ناشی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
procurement U خرید
purchased U خرید
purchases U خرید
purchase U خرید
bondwoman U زن زر خرید
bond servant U زر خرید
shopping U خرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com