English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
order U خرید سفارش خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
open indent U سفارش خرید باز
purchase order U سفارش خرید
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
buying U خرید
buy U خرید
underwrote U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
underwrite U خرید
buys U خرید
procurement U خرید
purchased U خرید
bondwoman U زن زر خرید
bond servant U زر خرید
underwritten U خرید
purchase U خرید
purchases U خرید
shopping U خرید
purchasing U خرید
local purchase U خرید از محل
offer to purchase U پیشنهاد خرید
monopsony U انحصار خرید
futures exchange U خرید اتی
impulse buying U خرید بی مقدمه
monopolist U انحصار خرید
to make a purchase U خرید کردن
lump sum purchase U خرید کلی
local purchase U خرید محلی
local procurement U خرید محلی
lump sum purchase U خرید یکجا
buy U خرید کردن
advance purchase U خرید سلف
buys U خرید کردن
forward purchasing U پیش خرید
forward purchase U پیش خرید
coemption U خرید کل محصول
buying rate U نرخ خرید
buying price U قیمت خرید
achate U عقیق خرید
nundination U خرید و فروش
buying and selling U خرید و فروش
acquisition authority U اجازه خرید
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
redemption U باز خرید
forward purchase U خرید سلف
field buying U خرید در صحرا
shopping cart U گاری خرید
dear bought U گران خرید
credit purchase U خرید نسیه
bulk buying U خرید فله
counter purchase U خرید متقابل
bid U پیشنهاد خرید
bids U پیشنهاد خرید
bargain U خرید ارزان
conditions of purchase U شرایط خرید
blanket buying U خرید کلی
purchase rate U نرخ خرید
corner U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
purchase order U دستور خرید
corners U خرید یکجا
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchasable U باب خرید
real estate U خرید زمین
purchasing department U دفتر خرید
procurement cycle U دوره خرید
rebuy U خرید مکرر
purchasing patterns U الگوی خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchase requisition U درخواست خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
short covering U پیش خرید
oniomania U جنون خرید
shopping basket U سبد خرید
regional purchase U خرید محلی
hire purchase U خرید اقساطی
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
dealing U خرید و فروش
open purchase U خرید ازاد
purchasing power U توان خرید
redemption yield U بازده خرید
purchasing power U قدرت خرید
call option U خرید به شرط خیار
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
brokerage U کارمزد خرید سهام
stock trading U خرید و فروش سهام
the longs U پیش خرید کنندگان
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
buy in advance U پیش خرید کردن
procuance U تحصیل چیزی خرید
open purchase U خرید از بازار ازاد
purchasing power of money U قدرت خرید پول
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
value for money U قدرت خرید پول
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
procuration U تحصیل چیزی خرید
income effect U تناسب خرید با درامد
real account U حساب خرید املاک
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
procurement lead time U زمان انجام خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
saleable U قابل خرید معاملهای
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
overbuy U در خرید افراط کردن
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
course of dealing U دوره خرید و فروش
salable U قابل خرید معاملهای
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
home trade U خرید وفروش داخلی
hedge U خرید و فروش تامینی
hedging U خرید و فروش تامینی
hedged U خرید و فروش تامینی
hedges U خرید و فروش تامینی
shops U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
shop U کارخانه خرید کردن
bulk buying U خرید درحجم زیاد
on approval U خرید کالا به شرط
handles U خرید و فروش کردن
handle U خرید و فروش کردن
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
credits U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
purchased U خرید خریداری کردن
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
purchase U خرید خریداری کردن
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
blanket buying U خرید بصورت عمده
purchases U خرید خریداری کردن
credit U خرید وفروش اعتباری
bulk buying U خرید بصورت عمده
credited U خرید وفروش اعتباری
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
irredeemable U باز خرید نشدنی
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
claiming U قرارداد رسمی خرید اسب
claimed U قرارداد رسمی خرید اسب
claim U قرارداد رسمی خرید اسب
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
dealers U کسی که خرید و فروش میکند
claims U قرارداد رسمی خرید اسب
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
bargains U قرارداد معامله خرید ارزان
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
credit card U کارت یاورقه خرید نسیه
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
credit cards U کارت یاورقه خرید نسیه
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
bargaining U قرارداد معامله خرید ارزان
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
bargained U قرارداد معامله خرید ارزان
bargain U قرارداد معامله خرید ارزان
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
futures market U بازار خرید و فروش سلف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com