English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (611 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purchase U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchases U خرید خریداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
purchase U خریداری کردن
purchased U خریداری کردن
purchases U خریداری کردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone . U با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to make a purchase U خرید کردن
buy U خرید کردن
buys U خرید کردن
overbuy U در خرید افراط کردن
handle U خرید و فروش کردن
handles U خرید و فروش کردن
shop U کارخانه خرید کردن
shops U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
buy in advance U پیش خرید کردن
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
purchased U خریداری
purchases U خریداری
acquistion U خریداری
purchase U خریداری
buying U خریداری
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
redemption U خریداری و ازادسازی
irredeemable U غیرقابل خریداری
purchasable U قابل خریداری
date of acquisition U تاریخ خریداری
boughten U خریداری شده
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
order U خرید سفارش خرید
achate U اشیاء خریداری شده
affordable قابل تهیه و خریداری
irredeemable U غیر قابل خریداری
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
last in , first out U اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond U سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
cost of goods purchased U قیمت تمام شده کالای خریداری شده
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
buys U خرید
underwrite U خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
purchasing U خرید
shopping U خرید
underwritten U خرید
procurement U خرید
buying U خرید
underwrote U خرید
buy U خرید
bond servant U زر خرید
purchased U خرید
bondwoman U زن زر خرید
purchases U خرید
purchase U خرید
procurement cycle U دوره خرید
purchasing power U قدرت خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing power U توان خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
corners U خرید یکجا
coemption U خرید کل محصول
cornering U خرید یکجا
corner U خرید یکجا
hire purchase U خرید اقساطی
purchase order U سفارش خرید
purchase order U دستور خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
bargain U خرید ارزان
redemption U باز خرید
bid U پیشنهاد خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
blanket buying U خرید کلی
local purchase U خرید محلی
local purchase U خرید از محل
buying rate U نرخ خرید
bulk buying U خرید فله
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
buying price U قیمت خرید
nundination U خرید و فروش
bids U پیشنهاد خرید
purchasable U باب خرید
local procurement U خرید محلی
oniomania U جنون خرید
advance purchase U خرید سلف
monopolist U انحصار خرید
acquisition authority U اجازه خرید
achate U عقیق خرید
short covering U پیش خرید
buying and selling U خرید و فروش
credit purchase U خرید نسیه
shopping cart U گاری خرید
dear bought U گران خرید
purchasing department U قسمت خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
futures exchange U خرید اتی
dealing U خرید و فروش
rebuy U خرید مکرر
purchasing officer U مسئول خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchasing officer U مامور خرید
counter purchase U خرید متقابل
purchase requisition U درخواست خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
redemption yield U بازده خرید
business U خرید یا فروش
field buying U خرید در صحرا
monopsony U انحصار خرید
purchasing office U دفتر خرید
forward purchase U خرید سلف
regional purchase U خرید محلی
real estate U خرید زمین
purchasing office U قسمت خرید
forward purchase U پیش خرید
purchasing department U دفتر خرید
forward purchasing U پیش خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
businesses U خرید یا فروش
shopping basket U سبد خرید
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
demands U تقاضای خرید کالا
call option U خرید به شرط خیار
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
value for money U قدرت خرید پول
salable U قابل خرید معاملهای
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
bulk buying U خرید بصورت عمده
credited U خرید وفروش اعتباری
credit U خرید وفروش اعتباری
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
brokerage U کارمزد خرید سهام
saleable U قابل خرید معاملهای
bulk buying U خرید درحجم زیاد
hedging U خرید و فروش تامینی
credits U خرید وفروش اعتباری
on approval U خرید کالا به شرط
demand U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
blanket buying U خرید بصورت عمده
the longs U پیش خرید کنندگان
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
crediting U خرید وفروش اعتباری
hedged U خرید و فروش تامینی
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
income effect U تناسب خرید با درامد
purchasing power of money U قدرت خرید پول
stock trading U خرید و فروش سهام
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
real account U حساب خرید املاک
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
home trade U خرید وفروش داخلی
open purchase U خرید از بازار ازاد
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
hedges U خرید و فروش تامینی
irredeemable U باز خرید نشدنی
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
open indent U سفارش خرید باز
hedge U خرید و فروش تامینی
course of dealing U دوره خرید و فروش
procuration U تحصیل چیزی خرید
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
procuance U تحصیل چیزی خرید
procurement lead time U زمان انجام خرید
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com