English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
blanket buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید بصورت عمده
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
manual/automatic mode U اتوماتیک
automatics U اتوماتیک
automatic U اتوماتیک
unmanned U اتوماتیک
an automatic U اتوماتیک
automatic cutout U فیوز اتوماتیک
automatic welding U جوشکاری اتوماتیک
automatic pilots U خلبان اتوماتیک
full automatic U تمام اتوماتیک
automatic speed selector U سلکتور اتوماتیک
autopilot U خلبان اتوماتیک
fully automatic U تمام اتوماتیک
automatic pilot U خلبان اتوماتیک
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
adp U پردازش داده اتوماتیک
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
automatic mixture control U کنترل غلظت اتوماتیک
automatic direction finder U جهت یاب اتوماتیک
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
automatic control technology U تکنولوژی اتوماتیک کنترل
automatic programming U برنامه نویسی اتوماتیک
autocomplete U کامل شدن اتوماتیک [کامپیوتر]
cam operated automatic lathe U ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
full automatic lathe U ماشین تراش تمام اتوماتیک
order U خرید سفارش خرید
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
automatic pilot [A/P] U خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
autopilot [A/P] U خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
cim U Integrated Computerکارخانه کاملا" اتوماتیک Input Computer
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
auto lean U مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
automatic recovery program U برنامه ترمیمی خودکار برنامه بازیابی اتوماتیک
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
pomegrenate design U طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock U طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
buy U خرید
shopping U خرید
bondwoman U زن زر خرید
underwrote U خرید
purchase U خرید
underwritten U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
procurement U خرید
underwrite U خرید
purchasing U خرید
buys U خرید
buying U خرید
purchases U خرید
purchased U خرید
bond servant U زر خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
monopsony U انحصار خرید
futures exchange U خرید اتی
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchasable U باب خرید
lump sum purchase U خرید کلی
local purchase U خرید از محل
purchase order U سفارش خرید
local procurement U خرید محلی
bargain U خرید ارزان
purchase order U دستور خرید
local purchase U خرید محلی
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing officer U مسئول خرید
procurement cycle U دوره خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
rebuy U خرید مکرر
short covering U پیش خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing office U قسمت خرید
regional purchase U خرید محلی
purchasing department U قسمت خرید
buys U خرید کردن
purchase rate U نرخ خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
buy U خرید کردن
to make a purchase U خرید کردن
lump sum purchase U خرید یکجا
oniomania U جنون خرید
purchase requisition U درخواست خرید
monopolist U انحصار خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
redemption yield U بازده خرید
corner U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
real estate U خرید زمین
hire purchase U خرید اقساطی
shopping basket U سبد خرید
blanket buying U خرید کلی
shopping cart U گاری خرید
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
advance purchase U خرید سلف
bulk buying U خرید فله
bids U پیشنهاد خرید
forward purchasing U پیش خرید
redemption U باز خرید
purchasing department U دفتر خرید
achate U عقیق خرید
acquisition authority U اجازه خرید
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
buying price U قیمت خرید
dealing U خرید و فروش
credit purchase U خرید نسیه
field buying U خرید در صحرا
counter purchase U خرید متقابل
forward purchase U پیش خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
coemption U خرید کل محصول
buying rate U نرخ خرید
forward purchase U خرید سلف
dear bought U گران خرید
purchasing power U قدرت خرید
purchasing power U توان خرید
bid U پیشنهاد خرید
hedging U خرید و فروش تامینی
shops U کارخانه خرید کردن
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
income effect U تناسب خرید با درامد
shopped U کارخانه خرید کردن
shop U کارخانه خرید کردن
home trade U خرید وفروش داخلی
bulk buying U خرید درحجم زیاد
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
procurement lead time U زمان انجام خرید
procuration U تحصیل چیزی خرید
handles U خرید و فروش کردن
handle U خرید و فروش کردن
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
buy in advance U پیش خرید کردن
brokerage U کارمزد خرید سهام
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
course of dealing U دوره خرید و فروش
open purchase U خرید از بازار ازاد
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
irredeemable U باز خرید نشدنی
open indent U سفارش خرید باز
overbuy U در خرید افراط کردن
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
procuance U تحصیل چیزی خرید
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
call option U خرید به شرط خیار
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
the longs U پیش خرید کنندگان
value for money U قدرت خرید پول
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
hedge U خرید و فروش تامینی
credit U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
credits U خرید وفروش اعتباری
demand U تقاضای خرید کالا
hedged U خرید و فروش تامینی
hedges U خرید و فروش تامینی
on approval U خرید کالا به شرط
stock trading U خرید و فروش سهام
saleable U قابل خرید معاملهای
purchase U خرید خریداری کردن
real account U حساب خرید املاک
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
salable U قابل خرید معاملهای
purchasing power of money U قدرت خرید پول
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com