Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
basket purchase
U
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
dropped
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
planning
<adj.>
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
develops
U
برنامه ریزی و تولید
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
production planning
U
برنامه ریزی تولید
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
develop
U
برنامه ریزی و تولید
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
plans
U
برنامه ریزی کردن
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
plan
U
برنامه ریزی کردن
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
planning system
U
نظام برنامه ریزی
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
programmed
U
برنامه ریزی شده
national planning
U
برنامه ریزی ملی
program
U
برنامه ریزی کردن
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
programs
U
برنامه ریزی کردن
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
timing
U
برنامه ریزی زمانی
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
schedules
U
برنامه ریزی کردن
schedule
U
برنامه ریزی کردن
ex ante
U
برنامه ریزی شده
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
facsimiles
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
linear code
U
برنامه بدون حلقه
tramp steamer
U
کشتی بدون برنامه
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
cleaned
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleanest
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleans
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
mission critical
U
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
mail
U
که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
mails
U
که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
resume
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
opened
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
automatics
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
resumes
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
halt
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
resuming
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
resumed
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
halted
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
opens
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
ACD
U
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com