English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purchase U خرید
purchased U خرید
purchases U خرید
procurement U خرید
shopping U خرید
purchasing U خرید
buy U خرید
buys U خرید
underwrite U خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
buying U خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
bondwoman U زن زر خرید
bond servant U زر خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing officer U مامور خرید
field buying U خرید در صحرا
dear bought U گران خرید
credit purchase U خرید نسیه
coemption U خرید کل محصول
counter purchase U خرید متقابل
conditions of purchase U شرایط خرید
forward purchase U خرید سلف
short covering U پیش خرید
rebuy U خرید مکرر
achate U عقیق خرید
acquisition authority U اجازه خرید
advance purchase U خرید سلف
purchase notice agreements U پیمان خرید
redemption yield U بازده خرید
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
lump sum purchase U خرید یکجا
buying price U قیمت خرید
buying rate U نرخ خرید
purchasing department U دفتر خرید
blanket buying U خرید کلی
redemption U باز خرید
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U پیش خرید
open purchase U خرید ازاد
oniomania U جنون خرید
to make a purchase U خرید کردن
procurement cycle U دوره خرید
purchasable U باب خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase order U دستور خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchase requisition U درخواست خرید
regional purchase U خرید محلی
offer to purchase U پیشنهاد خرید
monopsony U انحصار خرید
futures exchange U خرید اتی
impulse buying U خرید بی مقدمه
purchase order U سفارش خرید
local procurement U خرید محلی
local purchase U خرید محلی
bargain U خرید ارزان
lump sum purchase U خرید کلی
purchasing office U دفتر خرید
monopolist U انحصار خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
bids U پیشنهاد خرید
hire purchase U خرید اقساطی
business U خرید یا فروش
shopping basket U سبد خرید
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
businesses U خرید یا فروش
buy U خرید کردن
local purchase U خرید از محل
dealing U خرید و فروش
real estate U خرید زمین
corner U خرید یکجا
purchasing power U توان خرید
shopping cart U گاری خرید
bid U پیشنهاد خرید
purchasing power U قدرت خرید
buys U خرید کردن
bulk buying U خرید فله
overbuy U در خرید افراط کردن
value for money U قدرت خرید پول
credited U خرید وفروش اعتباری
open purchase U خرید از بازار ازاد
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
open indent U سفارش خرید باز
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
hedge U خرید و فروش تامینی
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchase U خرید خریداری کردن
purchasing power of money U قدرت خرید پول
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
demands U تقاضای خرید کالا
real account U حساب خرید املاک
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
saleable U قابل خرید معاملهای
stock trading U خرید و فروش سهام
credit U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
hedges U خرید و فروش تامینی
procuance U تحصیل چیزی خرید
procuration U تحصیل چیزی خرید
hedged U خرید و فروش تامینی
procurement lead time U زمان انجام خرید
the longs U پیش خرید کنندگان
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
handles U خرید و فروش کردن
credits U خرید وفروش اعتباری
salable U قابل خرید معاملهای
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
course of dealing U دوره خرید و فروش
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
hedging U خرید و فروش تامینی
blanket buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید درحجم زیاد
bulk buying U خرید بصورت عمده
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
brokerage U کارمزد خرید سهام
buy in advance U پیش خرید کردن
call option U خرید به شرط خیار
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
income effect U تناسب خرید با درامد
handle U خرید و فروش کردن
shop U کارخانه خرید کردن
home trade U خرید وفروش داخلی
irredeemable U باز خرید نشدنی
shops U کارخانه خرید کردن
on approval U خرید کالا به شرط
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
shopped U کارخانه خرید کردن
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
futures market U بازار خرید و فروش سلف
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
dealers U کسی که خرید و فروش میکند
bargain U قرارداد معامله خرید ارزان
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
credit cards U کارت یاورقه خرید نسیه
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
credit card U کارت یاورقه خرید نسیه
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
bargains U قرارداد معامله خرید ارزان
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
bargained U قرارداد معامله خرید ارزان
bargaining U قرارداد معامله خرید ارزان
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
claim U قرارداد رسمی خرید اسب
claimed U قرارداد رسمی خرید اسب
claiming U قرارداد رسمی خرید اسب
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
claims U قرارداد رسمی خرید اسب
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
coordinated procurement assigness U شعبه مسئول خرید کلی اماد
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
available U آنچه قابل دستیابی یا خرید است
duopsony U انحصار خرید کالا بطور دونفری
I wont buy it at this price . U با این قیمت آنرا نخواهم خرید
quantity allowance U تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com