Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To go bad . To rot . To spoilt .
U
خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To decay . To go bad .
U
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
roughage
U
مواد خوراکی زبر
consumable stores
U
مواد فاسد شدنی
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
U
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
to be corrupt to the bones
<idiom>
U
تا مغز استخوان فاسد بودن
[کسی که ذاتا فاسد است]
perishable goods
U
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
spoil
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoils
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiled
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiling
U
فاسد کردن فاسد شدن
faults
U
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted
U
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
U
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
dud
U
ترقه خراب هرچیز خراب
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
meals
U
خوراکی
viands
U
خوراکی
meal
U
خوراکی
cates
U
خوراکی
comestible
U
خوراکی
chows
U
خوراکی
edible
U
خوراکی
chow
U
خوراکی
eating
U
خوراکی
oysters
U
صدف خوراکی
mussles
U
صدف خوراکی
strawberry
U
چلیک خوراکی
trophic level
U
تراز خوراکی
strawberries
U
چلیک خوراکی
articles of food
U
موادغذایی یا خوراکی
green vegetable
U
سبزی خوراکی
oyster
U
صدف خوراکی
green meat
U
گیاه خوراکی
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
periwig
U
نوعی صدف خوراکی
potherb
U
سبزیهای معطر خوراکی
pinon
U
تخم خوراکی کاج
truffles
U
قارچ خوراکی دنبلان
truffle
U
قارچ خوراکی دنبلان
champignon
U
نوعی قارچ خوراکی
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
turbot
U
ماهی پهن خوراکی
cero
U
نوعی ماهی خوراکی
morelle
U
قارچ مورکلای خوراکی
pinyon
U
تخم خوراکی کاج
morel
U
قارچ مورکلای خوراکی
salmonberry
U
تمشک سرخ خوراکی
sego
U
پیاز خوراکی زنبق
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
winkle
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
gemma
U
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
shell bean
U
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crops
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
spat
U
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
root crop
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
greenling
U
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
short order
U
خوراکی که زود مهیا میشود
cantarellus
U
نوعی قارچ کوهی خوراکی
porgee
U
ماهی خوراکی دندان دار
sockeye
U
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
porgy
U
ماهی خوراکی دندان دار
giblet
U
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
snapping turtle
U
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
geoduck
U
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
whiting
U
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
terrapins
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapin
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
hasty pudding
U
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
shad
U
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
white crappie
U
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
green turtle
U
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
timbale
U
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
defective
U
فاسد
abandoned
U
فاسد
gamey
U
فاسد
perverse
U
فاسد
gamy
U
فاسد
peat
U
زن فاسد
rammish
U
فاسد
corrupt
U
فاسد
reprobates
U
فاسد
putrid
U
فاسد
peccant
U
فاسد
corrupted
U
فاسد
roue
U
فاسد
reprobatory
U
فاسد
reechy
U
فاسد
vicious
U
فاسد
untoward
U
فاسد
rantipole
U
فاسد
immoral
U
فاسد
reprobate
U
فاسد
rotten
U
فاسد
corrupting
U
فاسد
spoilt
U
فاسد
depraved
U
فاسد
sedition
U
فاسد
irregular
U
فاسد
dissolute
U
فاسد
corrupts
U
فاسد
sinister
U
فاسد
villainous
U
فاسد
viler
U
فاسد بداخلاق
spoiling
U
فاسد کردن
tainted
U
فاسد دارایکیفیتپائین
to be off
[British E]
U
فاسد شدن
vile
U
فاسد بداخلاق
spoil
U
فاسد کردن
spoiled
U
فاسد کردن
to be spoiled
U
فاسد شدن
incorruptible
U
فاسد نشدنی
imperishable
U
فاسد نشدنی
perishable
U
فاسد شدنی
fox wood
U
چوب فاسد
harlots
U
فاسد الاخلاق
to be off
[British E]
U
فاسد کردن
to be spoiled
U
فاسد کردن
harlot
U
فاسد الاخلاق
spoils
U
فاسد کردن
vitiate
U
فاسد کردن
vitiate
U
فاسد شدن
foxed
U
فاسد شده
decomposable
U
فاسد شدنی
disintegrate
U
فاسد شدن
corrosive
U
فاسد کننده
disintegrates
U
فاسد شدن
disintegrating
U
فاسد شدن
erode
U
فاسد شدن
eroded
U
فاسد شدن
cankery
U
فاسد کننده
erodes
U
فاسد شدن
eroding
U
فاسد شدن
heretics
U
فاسد العقیده
deprave
U
فاسد کردن
addle
U
فاسد شدن
depraver
U
فاسد کننده
vitiated
U
فاسد کردن
vitiated
U
فاسد شدن
vitiates
U
فاسد کردن
Adegenerate ( decadent ) race .
U
نژاد فاسد
vitiates
U
فاسد شدن
vitiating
U
فاسد کردن
vilest
U
فاسد بداخلاق
ruin
U
فاسد کردن
degenerative
U
فاسد کننده
ruining
U
فاسد کردن
addle
U
گندیده فاسد
addle
U
فاسد کردن
putrefactive
U
فاسد کننده
ruins
U
فاسد کردن
heretic
U
فاسد العقیده
corrupts
U
فاسد کردن
vendable
U
پولکی فاسد
rotter
U
ادم فاسد
rotters
U
ادم فاسد
rakes
U
بد اخلاق فاسد
highest
U
اندکی فاسد
rake
U
بد اخلاق فاسد
indecomposable
U
فاسد نشدنی
incorruptness
U
فاسد نشدگی
love alce
U
ادم فاسد
corrupting
U
فاسد کردن
rankly
U
بطور فاسد
high
U
اندکی فاسد
spoiler
U
فاسد سازنده
viciously
U
بطور فاسد
raking
U
بد اخلاق فاسد
invalid sale
U
بیع فاسد
vitiating
U
فاسد شدن
corrupt
U
فاسد کردن
corrupted
U
فاسد کردن
highs
U
اندکی فاسد
invalid contract
U
عقد فاسد
to go to the bad
U
فاسد شدن
invalids
U
نامعتبر فاسد
vendible
U
پولکی فاسد
invalid
U
نامعتبر فاسد
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
inquinate
U
فاسد یا پلید کردن
deteriorating supplies
U
اماد فاسد شدنی
The decay of the teeth .
U
فاسد شده دندانها
perishable
U
کالای فاسد شونده
deteriorating supplies
U
تدارکات فاسد شدنی
nonperishable items
U
اقلام فاسد نشدنی
malady
U
فاسد شدگی بیماری
perishable goods
U
کالاهای فاسد شدنی
perishable
U
کالای فاسد شدنی
maladies
U
فاسد شدگی بیماری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com