English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the mischief of it is that' U خرابی ان اینست که
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
here it is U اینست
it is habitual with me to.... U خویاعادت من اینست
it is my wish that U میل من اینست که
it is my wish that U خواهش من اینست که
it is because U برای اینست که
the remedy lies in this U چاره ان اینست
iam of the opinion that U نظر من اینست که
strange to say U یک چیزغریب اینست
here is my book U اینست کتاب من
it is only his way U حالش اینست
it is our pleasure to U اراده ما اینست که
The fact is that… U قدر مسلم اینست که ...
This is mainly because ... U دلیل اصلی آن اینست که ...
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
in point of fact U حقیقت امر اینست که
he thinks to deceive you U قصدش اینست شمارابفریبد
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
i am nat my last shifts U اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
imeant that he is kind U مقصودم اینست که ادم مهربانی است
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
If this is your problem , it is no problem , it is no problem . U اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
dilapidation U خرابی
malfunction U خرابی
devastation U خرابی
malfunctions U خرابی
wrecking U خرابی
wrecks U خرابی
desolation U خرابی
ruin U خرابی
faulted U خرابی
faults U خرابی
malfunctioned U خرابی
failure U خرابی
failures U خرابی
smashes U خرابی
wreck U خرابی
disrepair U خرابی
breakdowns U خرابی
godsend U خرابی
smash U خرابی
havoc U خرابی
ruins U خرابی
breakdown U خرابی
ruining U خرابی
fault U خرابی
eversion U خرابی
rottenness U خرابی
demolitions U خرابی
demolition U خرابی
destruction U خرابی
ruination U خرابی
wreckage U خرابی
abram's law U این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
fail softly U با خرابی ملایم
catastrophic failure U خرابی فجیع
collapse mechanism U مکانیزم خرابی
fail soft U با خرابی ملایم
disk crash U خرابی دیسک
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
failure rate U میزان خرابی
defect description U توضیح خرابی
description of error U توضیح خرابی
error description U توضیح خرابی
wrack U خرابی بدبختی
fail safe U با خرابی امن
fail softly U با خرابی تدریجی
failure free U بدون خرابی
failure rate U نرخ خرابی
fail soft U با خرابی تدریجی
insulation fault U خرابی نارسانا
page fault U خرابی صفحه
to do execution U خرابی وارداوردن
transient failure U خرابی گذرا
car breakdown U خرابی اتومبیل
power failures U خرابی برق
power failure U خرابی برق
fail-safe U با خرابی امن
fault description U توضیح خرابی
decays U خرابی تنزل
decay U خرابی تنزل
crashed U شکستگی خرابی
crashes U شکستگی خرابی
crash U شکستگی خرابی
crashing U شکستگی خرابی
crashingly U شکستگی خرابی
decayed U خرابی تنزل
decaying U خرابی تنزل
failure logcing U ثبت وقوع خرابی
non destructive test U ازمایش بدون خرابی
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
failure prediction U پیش بینی خرابی
ravage U خرابی وارد اوردن
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
reliability U ایمنی در برابر خرابی
ravaging U خرابی وارد اوردن
ravaged U خرابی وارد اوردن
ravages U خرابی وارد اوردن
wrackful U خراب کننده مسبب خرابی
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
cleanest U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
cleans U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleaned U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
bombed out U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombs U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
corrective maintenance U جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
destruct U خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
detritus U چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
cable U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cabled U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
standby U که در صورت خرابی آماده استفاده است
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
standbys U که در صورت خرابی آماده استفاده است
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
bomb U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
maintainability U ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
cacogenics U رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
MTF U متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
standby U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
glitch U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitches U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
standbys U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meanest U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
service U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
serviced U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
mean U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meaner U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
rerun U محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
odd U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
oddest U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
odder U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
graceful degradation U اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
throw the baby out with the bathwater <idiom> U (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
surged U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
surge U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
fall back U دستورات و توابع دادههای موقت مخصوص که در صورت خطا یا خرابی استفاده میشود
hotter U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hottest U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
fallout U خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
hole U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holing U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holed U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
warm standby U وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com