English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close station U خدمه بدو مرخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crews U خدمه
crew U خدمه
crewed U خدمه
crewing U خدمه
cannoneer U خدمه
dismass U مرخص
stewards U خدمه باشگاه
cannoneer U خدمه توپ
crew U خدمه کشتی
airmen U خدمه هواپیما
gunner U خدمه توپ
airman U خدمه هواپیما
cattles U خدمه وغلامان
crews U خدمه هواپیما
crews U خدمه کشتی
crewing U خدمه هواپیما
crewing U خدمه کشتی
crewed U خدمه هواپیما
crewed U خدمه کشتی
crew U خدمه هواپیما
chattels U خدمه وغلامان
steward U خدمه باشگاه
operators U خدمه وسیله
operator U خدمه وسیله
ship's company U خدمه ناو
submariner U خدمه زیردریایی
gun's crew U خدمه توپ
mans U خدمه گماردن
man U خدمه گماردن
live vessel U شناوه با خدمه
crew member U خدمه هواپیما
gunners U خدمه توپ
combat crew U خدمه رزمی
dismissing U مرخص کردن
dismisses U مرخص کردن
let go U مرخص کردن
sends U مرخص کردن
dimissory U مرخص کننده
send U مرخص کردن
dismass U بدو مرخص
May I take my leave ? May I be excused ? U مرخص می فرمایید ؟
sending U مرخص کردن
assoil U مرخص کردن
dismiss U مرخص کردن
discharges U مرخص کردن
released U مرخص کردن
release U مرخص کردن
discharge U مرخص کردن
releases U مرخص کردن
boat station U جای خدمه قایق
boat awain's locker U انبار خدمه قایق
crew U خدمه جنگ افزار
crewed U خدمه جنگ افزار
dumb vessel U شناوه بدون خدمه
crew member U خدمه جنگ افزار
crews U خدمه جنگ افزار
noncrew U خدمه غیر سازمانی
crewing U خدمه جنگ افزار
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
close station U افراد بدو مرخص
discharges U مرخص کردن پس دادن
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
relieving U مرخص کردن نگهبانها
relieves U مرخص کردن نگهبانها
relieve U مرخص کردن نگهبانها
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
discharge U مرخص کردن پس دادن
dismissive U وابسته به مرخص سازی
noncrew U خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
bareboat charter U اجاره کشتی بدون خدمه ان
crew served weapon U جنگ افزار خدمه دار
combat crew U خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
license U پروانه دادن مرخص کردن
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
licensing U پروانه دادن مرخص کردن
licence U پروانه دادن مرخص کردن
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
licences U پروانه دادن مرخص کردن
licenses U پروانه دادن مرخص کردن
skeleton crew U حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
canopy U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopies U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
Consider yourself dismissed. U حساب کنید که شما مرخص شده اید.
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
check flight U پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
manned U اماده به جنگ جنگ افزار حاضر به تیر دارای خدمه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
dismissing U مرخص کردن معاف کردن
dismisses U مرخص کردن معاف کردن
dismiss U مرخص کردن معاف کردن
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
drills U مشق خدمه مشق
drilled U مشق خدمه مشق
drill U مشق خدمه مشق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com