English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
home service U خدمات فروش در داخل کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
up country U نواحی داخل کشور
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
home market U بازار داخل کشور
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
unbundled U خدمات
services U خدمات
signal services U خدمات مخابراتی
field service U خدمات پایکار
service sector U بخش خدمات
service passport U پاسپورت خدمات
service support U پشتیبانی خدمات
service squadron U گروه خدمات
service unit U یکان خدمات
sister services U خدمات وابسته
social service U خدمات اجتماعی
service industry U صنعت خدمات
information service U خدمات اطلاعات
hospital benefit U خدمات بیمارستانی
auxiliary service U خدمات جنبی
health services U خدمات بهداشتی
goods and services U کالاها و خدمات
field service U خدمات رزمی
special services U خدمات مخصوص
field exercise U خدمات صحرایی
field duty U خدمات رزمی
common user U خدمات عمومی
loyal services U خدمات صادقانه
public services U خدمات عمومی
computer utility U خدمات کامپیوتری
medical service U خدمات پزشکی
personnel services U خدمات کارمندی
civil services U خدمات دولتی
civil defence service U خدمات کشوری
service force U یکان خدمات
service department U بخش خدمات
crypto service U خدمات رمز
service department U قسمت خدمات
service company U گروهان خدمات
services U خدمات سرویسها
joint services U خدمات مشترک
personnel services U خدمات پرسنلی
medical services U خدمات پزشکی
Civil Service U خدمات اجتماعی
Civil Service U خدمات کشوری
administrative services U خدمات اداری
advisory services U خدمات مشورتی
urban servitudes U خدمات شهری
technical services U خدمات فنی
we owe him for his services U خدمات او هستم
social services U خدمات اجتماعی
mail services U خدمات پستی
civil U خدمات شهری
welfare services U خدمات رفاهی
social work U خدمات اجتماعی
postal services U خدمات پستی
furrier U خز فروش پوست فروش
furriers U خز فروش پوست فروش
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
service squadron U قسمت خدمات دریای
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
bunched income U درامد خدمات شخصی
obliging U حاضر خدمات مهربان
port auxiliary service U یگان خدمات بندری
public utilities U خدمات عمومی مانند اب
railroad service U خدمات راه اهن
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
war service chevron U علامت خدمات جنگی
exchange services U خدمات فروشگاهی فروشگاهها
beach group U گروه خدمات ساحلی
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
i am satisfied with his servic U از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
giro U خدمات بانکی اداره پست
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
giros U خدمات بانکی اداره پست
remote computing services U خدمات محاسباتی از راه دور
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service chevron U علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book U دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange U متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
interior U داخل
interiorly U از داخل
intra U داخل
lineball U داخل
within <prep.> U در داخل
anie U داخل
inside U داخل
interiors U داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
within U در داخل
withindoors U در داخل
insides U داخل
aboard U داخل
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
inward U داخل رونده
intern U داخل شدن در
ingratiating U داخل کردن
heave in U کشیدن به داخل
ingratiates U داخل کردن
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
inboard U به سمت داخل
interning U داخل شدن در
implosion U انفجار از داخل
in and out U داخل وخارج
implode U از داخل ترکیدن
immit U داخل کردن
inboard U داخل کشتی
interns U داخل شدن در
inboard U به طرف داخل
imbark U داخل کردن
he is not in it U داخل نیست
grind internally U داخل را ساییدن
enters U داخل شدن
engaged in war U داخل جنگ
cross hair U خط داخل دوربین
anieoro U به طرف داخل
inbound U داخل مرز
impenetrable U داخل نشدنی
enters U داخل کردن
incorporating U داخل کردن
incorporates U داخل کردن
on line U داخل رده
anieoro U از داخل به خارج
entered U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
entered U داخل شدن
ingratiate U داخل کردن
enter U داخل کردن
enter U داخل شدن
incorporate U داخل کردن
intromit U داخل کردن
to step in U داخل شدن
introgresseive U داخل شونده
intratheater U در داخل صحنه
intraspecific U داخل گونهای
intraspecies U داخل گونهای
intrant U داخل شونده
intradivision U در داخل لشگر
interurban U داخل شهری
intercontinental U داخل قاره
to step inside U داخل شدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com