English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incarnationist U کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
images U مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
oceanus U خدای دریا خدای اقیانوس
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
asclepius U خدای طب
thank god U سپاس خدای را
the almighty god U خدای قادرمطلق
god the father U خدای پدر
neptune U خدای دریاها
poseidon U خدای دریا
parcae U سه خدای سرنوشت
lar n U خدای خانگی
godling U خدای کوچک
the a of days U خدای ازلی
my goodness (my God) <idiom> U اوه خدای من
titans U خدای خورشید
titan U خدای خورشید
the ever lasting U خدای سرمد
the supreme being U خدای تعالی
ares U خدای جنگ
the supreme U خدای بزرگ
the supreme U خدای تعالی
aeolian U خدای بادها
the invisible U خدای نادیده
odin U خدای خدایان
the infinite god U خدای سرمد
parsonified U مجسم
incarnate U مجسم
personofied U مجسم
He is a pastmaster at it . U خدای اینکار است
idol U خدای دروغی مجسمه
the ever lasting fod U خدای ازلی و ابدی
pluto U خدای عالم اسفل
mars U بهرام خدای جنگ
satrun U خدای بذر کاری
hymens U خدای عروسی ونکاح
hymen U خدای عروسی ونکاح
monotheism U اعتقاد به خدای واحد
jahweh U یهو خدای یهود
latri U پرستش خدای برحق
depicted U مجسم کردن
the picture of joy U خوشی مجسم
scenic U مجسم کننده
presentive U مجسم سازنده
picture U مجسم کردن
pictured U مجسم کردن
depict U مجسم کردن
picturing U مجسم کردن
embodied labor U کار مجسم
portrayal U مجسم سازی
figuring U مجسم کردن
figures U مجسم کردن
depicting U مجسم کردن
depicts U مجسم کردن
visualizer U مجسم کننده
figure U مجسم کردن
portrayals U مجسم سازی
pictures U مجسم کردن
image مجسم کردن
to picture to oneself U مجسم کردن
baldly U برهنه
nudes U برهنه
evite U زن برهنه
nude U برهنه
baldest U برهنه
bald U برهنه
naked U برهنه
discalceated U برهنه
discalceate U برهنه
starkers U برهنه
oats U جو برهنه
stripped U برهنه
balder U برهنه
denudate U برهنه
sky clad U برهنه
untented U برهنه
trinity U معتقدبوجود سه اقنوم در خدای واحد
valhalla U سالن پذیرایی خدای اودین
uranus U خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
woden U "ادین " خدای روز چهارشنبه
minerva U صنایع یدی خدای پزشکی
jhvh U یهوه خدای قوم یهود
the a of days U خدای سرمدی قدیم الایام
Jehovah U یهو خدای بنی اسرائیل
sun disk U صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
saturnalia U جشن خدای زحل عیاشی
hephaestus U خدای اتش وفلز کاریhipster
hermes U خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
ra U خدای افتاب مصریان قدیم
toddler U کودک نو پا
it U ان کودک
toddlers U کودک نو پا
bantling U کودک
infant U کودک
infants U کودک
tike U کودک
child U کودک
baby U کودک
tyke U کودک
babies U کودک
chits U کودک
chit U کودک
kinchin U کودک
embodies U مجسم کردن دربرداشتن
reliving U در نظر مجسم کردن
embodied U مجسم کردن دربرداشتن
relives U در نظر مجسم کردن
relived U در نظر مجسم کردن
relive U در نظر مجسم کردن
embodying U مجسم کردن دربرداشتن
presence U درنظر مجسم کننده
embody U مجسم کردن دربرداشتن
characters U مجسم کردن شخصیت
character U مجسم کردن شخصیت
hypotyposis U تشریح مجسم کننده
uncovers U برهنه کردن
strip U برهنه کردن
disrobing U برهنه کردن
stripteaser U رقاصه برهنه
stark naked U بکلی برهنه
denudation U برهنه سازی
divestiture U برهنه سازی
gymnocarpous U برهنه میوه
gymnogynous U برهنه تخمدان
gymnopterous U برهنه بال
gymnosophist U فیلسوف برهنه
gymnospore U هاگ برهنه
undressed U لخت برهنه
achene U تخم برهنه
denuding U برهنه کردن
denudes U برهنه کردن
denuded U برهنه کردن
denude U برهنه کردن
to lay bare U برهنه کردن
peeled U زائر برهنه
barebaked U سواراسب برهنه
disrobe U برهنه کردن
widowed of fruits U برهنه از میوه
bareback U سواراسب برهنه
disrobed U برهنه کردن
disrobes U برهنه کردن
adamite U ادم برهنه
gymnostomous U برهنه دهان
stripping U برهنه سازی
uncovering U برهنه کردن
uncover U برهنه کردن
to bare U برهنه کردن
nakedly U برهنه وار
barehanded <adj.> U با دست برهنه
lay bare U برهنه کردن
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
dionysus U >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
pans U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
parthenon U پارتنون معبد خدای اتنا در اتن
pan- U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
proteus U خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
priapus U خدای قدرت تناسلی جنس مذکر
pan U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
apollo U خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
schoolchild U کودک دبستانی
schoolchildren U کودک دبستانی
child law U حقوق کودک
infanticide U کودک کشی
pediatrics U پزشکی کودک
nursery U مهد کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
nurseries U مهد کودک
child development U رشد کودک
child centered U کودک محور
childproof U کودک ایمن
carrycots U صندلی کودک
carrycot U صندلی کودک
suckling U کودک شیرخواره
child psychology U روانشناسی کودک
day care center U مهد کودک
kidded U کودک بچه
kid U کودک بچه
rejected child U کودک مطرود
feral child U کودک وحشی
babyish U کودک مانند
puerilism U کودک خویی
kidding U کودک بچه
kindergartens U باغ کودک
child study U کودک پژوهی
suckle U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
infantilism U کودک ماندگی
puerilism U کودک منشی
suckles U کودک شیرخوار
pedology U کودک شناسی
kindergarten U باغ کودک
picture to oneself U پیش خود مجسم کردن
incarnate U برنگ گوشتی مجسم کردن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
pictorial U تصویر نما مجسم سازنده
aphyllous U بی شاخ و برگ برهنه
magascopic U نمودار بچشم برهنه
bares U برهنه کردن اشکارکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com