Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
Thanksgiving
U
سپاسگزاری
acknowledgment
U
سپاسگزاری
thankyou
U
سپاسگزاری
thankyous
U
سپاسگزاری
thanks
U
سپاسگزاری
thankworthy
U
قابل سپاسگزاری
gratuity
U
التفات سپاسگزاری
Eucharist
U
مجلس سپاسگزاری
thanking
U
سپاسگزاری افهارتشکر
gratuities
U
التفات سپاسگزاری
give thanks
U
سپاسگزاری کردن
Eucharists
U
مجلس سپاسگزاری
thank
U
سپاسگزاری افهارتشکر
thanked
U
سپاسگزاری افهارتشکر
thank
U
تقدیر سپاسگزاری کردن
gratitude
U
قدر دانی سپاسگزاری
thanked
U
تقدیر سپاسگزاری کردن
thanking
U
تقدیر سپاسگزاری کردن
with many thanks
U
با بسی سپاسگزاری باتشکرات زیاد
harvest festivals
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
to thank any one in a
U
پیشاپیش ازکسی سپاسگزاری کردن
harvest festival
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
to say grace
U
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
recovery
U
وصول
recoveries
U
وصول
reception
U
وصول
receptions
U
وصول
collection
U
وصول
collections
U
وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
accessibility
U
قابلیت وصول
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
receipts
U
وصول کردن
collecting debts
U
وصول مطالبات
come at able
U
قابل وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
collectible
U
قابل وصول
collection order
U
دستور وصول
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
receipt
U
اعلام وصول
receipt
U
وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول
collection fee
U
هزینه وصول
collection charge
U
هزینه وصول
collection charges
U
هزینه وصول
levier
U
مالیات وصول کن
line of approach
U
راه وصول
acknowledgment
U
اعلام وصول
get in
U
وصول کردن
recipients
U
وصول کننده
levies
U
وصول مالیات
recipient
U
وصول کننده
levy
U
وصول مالیات
levying
U
وصول مالیات
recover
U
وصول کردن
recovering
U
وصول کردن
recovers
U
وصول کردن
outstanding
U
وصول نشده
outstandingly
U
وصول نشده
recoverable
U
قابل وصول
certificate of receipt
U
گواهی وصول
cleared cheque
U
چک وصول شده
collectable
U
قابل وصول
levied
U
وصول مالیات
receives
U
وصول کردن
recvery
U
استرداد وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
accessible
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
recovery
U
وصول جبران
recoveries
U
وصول جبران
accession
U
تابع وصول
collects
U
وصول کردن
collect
U
وصول کردن
makable
<adj.>
U
قابل وصول
to get in
U
وصول کردن
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
receive
U
وصول کردن
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
collecting
U
وصول کردن
doable
<adj.>
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
publican
U
مامور وصول مالیات
receipt
U
اعلام وصول نمودن
publicans
U
مامور وصول مالیات
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
accessible
U
در دسترس قابل وصول
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
good debt
U
طلب وصول شدنی
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
debt collector
U
وصول کننده طلب
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
collecting bank
U
بانک وصول کننده
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
good dept
U
طلب وصول شدنی
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول نمودن
solvency
U
قابل وصول بودن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
U
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
U
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
correspoundence
U
نامه ها
breve
U
نامه
manifested
U
نامه
manifest
U
نامه
epistle
U
نامه
epistles
U
نامه
carriers
U
نامه بر
carrier
U
نامه بر
manifesting
U
نامه
post boy
U
نامه بر
letters
U
نامه
manifests
U
نامه
letter
U
نامه
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
treaties
U
موافقت نامه
acknowledgment
U
شهادت نامه
testimonials
U
تصدیق نامه
treaty
U
عهد نامه
treaties
U
عهد نامه
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
bill of exception
U
اعتراض نامه
testimonials
U
گواهی نامه
testimonial
U
تصدیق نامه
testimonial
U
گواهی نامه
circular letter
U
نامه اداری
rental
U
اجاره نامه
treaty
U
موافقت نامه
billet doux
U
نامه عاشقانه
bill of sale
U
بیع نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com