English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kaolin U خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constituents U ماده متشکله
constituent U ماده متشکله
precursor U ماده متشکله جسم جدید
precursors U ماده متشکله جسم جدید
qualitative analysis U تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
thermate U نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
white matter U ماده سفید
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
substances U ماده اصلی
substance U ماده اصلی
subsistance U ماده اصلی
mica substrate U ماده اصلی میکا
ergotine U ماده اصلی سگاله
stearin U ماده اصلی پیه
ossein U ماده اصلی استخوان
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
protoplasm U ماده اصلی جسم سلولی
responder U ماده اصلی خرج فشنگ
product U محصول اصلی از ماده خام
products U محصول اصلی از ماده خام
hydrogenation U هیدراته کردن
hydrated lime U اهک هیدراته
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
substrate U ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
aluminium U الومینیم
thermit welding U جوش مخلوط الومینیم و اکسیداهن
thermit U مخلوط پودر الومینیم و اکسیداهن
bauxite U هیدروکسید الومینیم اهن دار
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
silicate U سیلیکات
silicate slag U سرباره سیلیکات
sodium metasilicate U سدیم سیلیکات
potassium silicate U سیلیکات پتاسیم
silicate of soda U سدیم سیلیکات
soluble glass U سدیم سیلیکات
sodium silicate U سدیم سیلیکات
euclase U سیلیکات کمیاب
constituent U جزء متشکله
constituents U جزء متشکله
zeolite U هر نوع سیلیکات ابدار
sapphires U سیلیکات الومینیوم و منیزیم
sapphire U سیلیکات الومینیوم و منیزیم
mechanisms U اجزاء متشکله چیزی
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
mechanism U اجزاء متشکله چیزی
kyanite U سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
y alloys U الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
teratoma U تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
glauconite U سیلیکات ابدار اهن وپتاسیم غیر خالص
abrasive compound مواد سایشی از جنس سیلیکات های آهن و آلومینیوم
beryl U سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
particularism U اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
harmotome U سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
platina U پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
cracking U شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
leukocyte U گویچه سفید خون گلبول سفید خون
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
minever U خز سفید
blank cheques U چک سفید
whiting U گچ سفید
blank cheque U چک سفید
sow white U سفید
blank U سفید
hoary headed U مو سفید
white tailed U دم سفید
blankest U سفید
chalks U گل سفید
snowy U سفید
chalked U گل سفید
chalk U گل سفید
alabastrine U سفید
whitest U سفید
hoary U سفید
chalking U گل سفید
white U سفید
silvery U سفید
snow-white U سفید
whiter U سفید
blank check U چک سفید
miniver U خز سفید
shiro U سفید
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
monial U تنگ سفید
blank U ورقه سفید
tabula rasa U لوح سفید
whitish U تا اندازهای سفید
blankest U ورقه سفید
doyen U ریش سفید
whitest U سفید کردن
greybeard U ریش سفید
hellebore U خریق سفید
whiter U سفید کردن
mullein U بنگ سفید
mullen U بنگ سفید
carte blanche U کارت سفید
lily U سوسن سفید
gray bearded U ریش سفید
tinplate U اهن سفید
lilies U سوسن سفید
carte blanche U کاغذ سفید
graybeard U ریش سفید
neutral spirits U الکل سفید
the white house U کاخ سفید
greater plantain U تخم سفید
greensickness U یزقان سفید
white-tailed deer U آهویدم سفید
White Paper U کتاب سفید
White Papers U کتاب سفید
blank U سفید سفیدی
to grow U سفید شدن
blank cheques U سفید مهر
lung U جگر سفید
lungs U جگر سفید
snow white U سفید یکدست
lily white U خیلی سفید
incandescent light U نور سفید
light bread U نان سفید
riesling U شراب سفید
rose of may U نرگس سفید
leucophlegmasia U التهاب سفید
snow-white U سفید برفی
hag U مه سفید حصار
hags U مه سفید حصار
king's spear U سوسن سفید
kerosone U نفت سفید
kerosine U نفت سفید
madonna lily U گل سوسن سفید
ratch U علامت سفید
white U سفید کردن
blank cheque U سفید مهر
whitish U نزدیک به سفید
kindling U چوب سفید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com