Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
windrow
U
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
gastraea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
gastrea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
individualism
U
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
independent computer
U
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
orthoferrite
U
یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
torpex
U
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
socialist international
U
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield
U
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
U
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
constituent
U
ماده متشکله
constituents
U
جزء متشکله
constituents
U
ماده متشکله
constituent
U
جزء متشکله
mechanisms
U
اجزاء متشکله چیزی
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
mechanism
U
اجزاء متشکله چیزی
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
teratoma
U
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
qualitative analysis
U
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
kaolin
U
خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
cracking
U
شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
structured programming
U
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
worldly
U
خاکی
dust colour
U
خاکی
embankment dam
U
سد خاکی
amphibious
U
اب خاکی
tellurian
U
خاکی
terrene
U
خاکی
earthborn
U
خاکی
earthy
U
خاکی
earthen
U
خاکی
amphibious pack
U
تک اب خاکی
earth-bound
U
خاکی
edaphic
U
خاکی
earth fill dam
U
سد خاکی
embankment
U
سد خاکی
wood louse
U
خر خاکی
terrestrial
U
خاکی
earthly
U
خاکی
mundane
U
خاکی
embankments
U
سد خاکی
earth dam
U
سد خاکی
findings
U
یافته
finding
U
یافته
amphibious lift
U
ترابری اب و خاکی
amphibious force
U
نیروی اب خاکی
pulverulence
U
حالت خاکی
amphibious pack
U
بارهای اب خاکی
amphibious tank
U
تانک اب خاکی
amphibious reconnaissance
U
شناسایی اب خاکی
amphibious vehicle
U
خودروی اب خاکی
amphibious transport ship
U
ترابر اب خاکی
rain worm
U
کرم خاکی
angleworm
U
کرم خاکی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
mold etc
U
خاکی کردن
earth born
U
خاکی فانی
khaki
U
خاکی رنگ
earth dam
U
بند خاکی
soils
U
خاکی کردن
soiling
U
خاکی کردن
earth road
U
راه خاکی
earth work
U
کارهای خاکی
earth work
U
عملیات خاکی
earthwork
U
ختل خاکی
earthiness
U
طبیعت خاکی
earethliness
U
خاکی بودن
fuse plug
U
سرریز خاکی
geophyte
U
گیاه خاکی
milliped
U
جنس خر خاکی
milleped
U
جنس خر خاکی
dun
U
سمند خاکی
lobworm
U
کرم خاکی
landing party
U
گروه اب خاکی
landing forces
U
قوای اب خاکی
soil
U
خاکی کردن
dew worm
U
کرم خاکی
homogeneous earth dam
U
سد خاکی همگن
ground ivy
U
پاپیتال خاکی
earthiness
U
خاکی بودن
vault formed in the earth
U
طاق خاکی
amphibian
U
وسیله اب و خاکی
amphibian
U
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
U
ابی خاکی
warping tug
U
یدک کش اب خاکی
dust color
U
رنگ خاکی
earthworks
U
عملیات خاکی
embankments
U
دیوار خاکی
embankment
U
دیوار خاکی
staging
U
تمرین اب خاکی
zoned earth dam
U
سد خاکی ناهمگن
terricolous
U
خاکزی خاکی
bordering
U
پشته خاکی
vallation
U
دیوار خاکی
earthworms
U
کرم خاکی
adaphic organism
U
زیستمند خاکی
amphibious
U
خاکی و ابی
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
terrestrial
U
زمین خاکی
alkaline earth
U
قلیایی خاکی
earthworm
U
کرم خاکی
bordered
U
پشته خاکی
border
U
پشته خاکی
glorified
U
تجلیل یافته
instinct with force
U
نیرو یافته
instinct with life
U
روح یافته
matched
U
تطبیق یافته
generalized
U
تعمیم یافته
wany
U
کاهش یافته
waney
U
کاهش یافته
downfallen
U
زوال یافته
abroad
U
گسترش یافته
depauperate
U
تقلیل یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
past
U
پایان یافته
endrgized
U
انرژی یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
linked
U
پیوند یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
due out
U
خاتمه یافته
awakened
U
اگاهی یافته
tuned
U
وفق یافته
nee
U
تولد یافته
organized
U
سازمان یافته
porrect
U
بسط یافته
full fledged
U
تکامل یافته
full-fledged
U
تکامل یافته
deployed
U
گسترش یافته
allocated
U
اختصاص یافته
expanded
U
بسط یافته
transferred
U
انتقال یافته
nascent
U
پیدایش یافته
transmissive
U
انتقال یافته
extended
U
تمدید یافته
done
U
وقوع یافته
structured
U
ساخت یافته
mature economy
U
تکامل یافته
amphibious squadron
U
گردان عملیات اب خاکی
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
borrow area
U
محل قرضه سد خاکی
amphibious demonstration
U
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious control group
U
گروه کنترل اب خاکی
amphibious assault ship
U
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious striking forces
U
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibian floats
U
شناورهای ابی خاکی
alkaline earth oxide
U
فلز قلیایی خاکی
advance force
U
نیروی جلودار اب خاکی
alkaline earth metal
U
فلز قلیایی خاکی
amphibious lift
U
حمل ونقل اب خاکی
amphibious assault ship
U
ناو هجومی اب و خاکی
amphibious task force
U
گروه رزمی اب خاکی
benching
U
جان پناه خاکی
beach party
U
گروه پیشرو اب خاکی
assault ships
U
ناوهای هجومی اب خاکی
shoulders
U
دو طرف خاکی جاده
brandling
U
یکجور کرم خاکی
shouldering
U
دو طرف خاکی جاده
shouldered
U
دو طرف خاکی جاده
shoulder
U
دو طرف خاکی جاده
verges
U
شانه خاکی جاده
man of mould
U
انسان خاکی یا فانی
verge
U
شانه خاکی جاده
amphibious tractor
U
خودروشنی دار اب خاکی
amphibious transport dock
U
ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious demonstration
U
عملیات نمایشی اب خاکی
boat team
U
تیم قایق اب خاکی
vales
U
زمین جهان خاکی
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
landing ship dock
U
اسکله فرود اب خاکی
landing threshold
U
استانه فرود اب خاکی
vale
U
زمین جهان خاکی
establishing authority
U
فرماندهی نیروهای اب خاکی
sort merge program
U
پردازش تعمیم یافته
bimanual
U
بادودست انجام یافته
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
structured design
U
طراحی ساختار یافته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com