Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
extragalactic
U
خارج کهکشانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cluster of galaxies
U
مجموعه کهکشانی
galactic cluster
U
خوشه کهکشانی
intergalactic
U
بین کهکشانی
extragalactic
U
برون کهکشانی
extragalactic nebula
U
سحابی برون کهکشانی
extragalactic nebula
U
ابری برون کهکشانی
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off
U
خارج از
per
U
خارج از
abroad
U
خارج
forth of
U
خارج از
aroint
U
خارج شو
non combatant
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
off side
U
خارج از خط
out of tune
U
خارج
outsides
U
خارج
outside
U
در خارج
outside
U
خارج
outsides
U
در خارج
outed
U
خارج
external
U
خارج
out of
U
خارج از
externally
U
از خارج
out-of-
U
خارج از
out-
U
خارج
externals
U
خارج
out
U
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
endarch
U
متشکل در خارج
out
U
خارج از حدود
out
U
خارج بیرون
double out
U
081 خارج
emissive
U
خارج شونده
egress
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
oversea
U
خارج از کشور
phase out
U
خارج کردن
issued
U
خارج شدن
issue
U
خارج شدن
outed
U
خارج بیرون
outed
U
خارج از حدود
quotients
U
خارج قسمت
quotient
U
خارج قسمت
out-
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
derailed
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
extracellular
U
خارج سلولی
extraterritorial
U
خارج الارضی
extrauterine
U
خارج رحمی
extravascular
U
خارج رگی
extra spectral
U
خارج طیفی
fescennine
U
خارج ازاخلاق
foreign market
U
بازار خارج
extramundane
U
خارج دنیایی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramarital
U
خارج ازدواجی
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
eccentrics
U
خارج از مرکز
derailing
U
از خط خارج شدن
eccentric
U
خارج از مرکز
derails
U
از خط خارج شدن
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
out of line
U
خارج از خط جبهه
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
alfresco
U
خارج از منزل
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of turn
U
خارج از نوبت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
irrelevant
U
خارج از موضوع
out of door
U
خارج ازمنزل
out of action
U
خارج ازنبرد
off center
U
خارج از مرکز
extra cosmical
U
خارج ازعالم
exterritorial
U
خارج الملکتی
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
expulse
U
خارج کردن
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
outbye
U
خارج از دور از
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
nonsense
U
خارج از منطق
emigration
U
مهاجرت به خارج
off key
خارج از مایه
without
U
بطرف خارج
void
U
خارج شدن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
off duty
U
خارج از خدمت
off duty
U
خارج از نگهبانی
outbound
U
مربوط به خارج
popping
U
خارج شدن
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
abroad
خارج از کشور
exit
U
خارج شدن
out of
U
در خارج بواسطه
outdoors
U
خارج از منزل
overseas
U
خارج ازکشور
exits
U
خارج شدن
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
out-of-
U
در خارج بواسطه
from outside
U
از خارج
[از شهر]
extraction
U
خارج کردن
ungracious
U
خارج از نزاکت
outbound
U
خارج ازمحدوده
To fall out.
U
از صف خارج شدن
soto uke
U
دفاع از خارج
to rule out
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
blow out
U
به خارج دمیدن
out of doors
U
خارج ازمنزل
discharges
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
beside the question
U
خارج از موضوع
unship
U
خارج کردن
to pass off
U
خارج شدن
to fall out
U
خارج شدن
inaccessible
U
خارج از دسترس
standaway
U
خارج از بدن
begone
U
خارج شو عزیمت کن
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
submultiple
U
خارج قسمت
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
cross country
U
خارج از جاده
extra-marital
U
خارج از زناشویی
off season
U
خارج از فصل
outside
U
به سمت خارج
outsides
U
به سمت خارج
anieoro
U
از داخل به خارج
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
acentric
U
خارج از مرکز
away
U
دوراز خارج
abaxile
U
خارج از مرکز
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
ablate
U
بریدن و خارج کردن
outward
U
بطرف خارج بیرونی
obsolescent
U
از رده خارج شده
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
rations
U
خارج قسمت سهمیه
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
ration
U
خارج قسمت سهمیه
defenestration
U
پرتاب به خارج پنجره
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
extern
U
فاهری واقع در خارج
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
expellent
U
خارج کننده دافع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
expellant
U
خارج کننده دافع
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
eversion
U
پیچش کف پا به طرف خارج
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
to go abroad
U
به خارج
[از کشور]
رفتن
face
U
[نمای خارج ساختمان]
quotient
U
خارج قسمت
[ریاضی]
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
U
از عهده من خارج است
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
She is romantically inclined. She i8s game.
U
از دو حال خارج نیست
It is beyond my authority.
U
ازاختیار من خارج است
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
escalating
U
از مهار خارج شدن
escalates
U
از مهار خارج شدن
escalated
U
از مهار خارج شدن
expatriate
U
شهروند مقیم خارج
expat
[colloquial]
U
شهروند مقیم خارج
citizen abroad
U
شهروند مقیم خارج
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
internally or abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
escalate
U
از مهار خارج شدن
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
out of range
U
که خارج از حد سیستم باشد
out of action
U
از نبرد خارج شده
on side
U
در داخل خط خارج نشده
off centre load
U
بار خارج از مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com