Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
extra spectral
U
خارج طیفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spectral
U
طیفی
spectrum line
U
خط طیفی
spectral line
U
خط طیفی
spectral colours
U
رنگهای طیفی
termed
U
جمله طیفی
spectral band
U
نوار طیفی
term
U
جمله طیفی
spectral response
U
واکنش طیفی
spectral
U
خیالی طیفی
terming
U
جمله طیفی
spectral response characteristic
U
مشخصه طیفی
spectral lines
U
خطوط طیفی
spectroquality
U
خلوص طیفی
spectral scale
U
مقیاس طیفی
spectral selectivity
U
گزینندگی طیفی
spectral absorptivity
U
ضریب جذب طیفی
term symbol
U
نشانه جمله طیفی
extraspectral hue
U
فام برون طیفی
reversal temperature
U
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
out of tune
U
خارج
outsides
U
در خارج
outsides
U
خارج
outside
U
در خارج
outside
U
خارج
off side
U
خارج از خط
external
U
خارج
per
U
خارج از
abroad
U
خارج
forth of
U
خارج از
externals
U
خارج
off
U
خارج از
out
U
خارج
outed
U
خارج
non-combatant
U
خارج از صف
externally
U
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out-of-
U
خارج از
non combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
out-
U
خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
aroint
U
خارج شو
out of
U
خارج از
tort
U
خارج از قرارداد
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
torts
U
خارج از قرارداد
out of door
U
خارج ازمنزل
off center
U
خارج از مرکز
out of question
U
خارج از موضوع
issue
U
خارج شدن
out of turn
U
خارج از نوبت
off duty
U
خارج از نگهبانی
phase out
U
خارج کردن
oversea
U
خارج از کشور
soto uke
U
دفاع از خارج
out of action
U
خارج ازنبرد
issues
U
خارج شدن
alfresco
U
خارج از منزل
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
outbye
U
خارج از دور از
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
issued
U
خارج شدن
irrelevant
U
خارج از موضوع
out of
U
در خارج بواسطه
anieoro
U
از داخل به خارج
begone
U
خارج شو عزیمت کن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
beside the question
U
خارج از موضوع
blow out
U
به خارج دمیدن
popping
U
خارج شدن
cross country
U
خارج از جاده
double out
U
081 خارج
egress
U
خارج شدن
emissive
U
خارج شونده
endarch
U
متشکل در خارج
ejects
U
خارج کردن
acentric
U
خارج از مرکز
abaxile
U
خارج از مرکز
out-of-
U
در خارج بواسطه
overseas
U
خارج ازکشور
abroad
خارج از کشور
off key
خارج از مایه
nonsense
U
خارج از منطق
bring out
U
خارج کردن
outdoors
U
خارج از منزل
off duty
U
خارج از خدمت
without
U
بطرف خارج
outbound
U
مربوط به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج شدن
fescennine
U
خارج ازاخلاق
foreign market
U
بازار خارج
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
derails
U
از خط خارج کردن
extravascular
U
خارج رگی
expulse
U
خارج کردن
exterritorial
U
خارج الملکتی
extra cosmical
U
خارج ازعالم
extra professional
U
خارج حرفهای
extra regular
U
خارج ازقاعده
extracellular
U
خارج سلولی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
extraterritorial
U
خارج الارضی
extrauterine
U
خارج رحمی
not to the point
U
خارج از موضوع
emigration
U
مهاجرت به خارج
outsides
U
به سمت خارج
away
U
دوراز خارج
extra-marital
U
خارج از زناشویی
from outside
U
از خارج
[از شهر]
extraction
U
خارج کردن
ungracious
U
خارج از نزاکت
unship
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
out of doors
U
خارج ازمنزل
exits
U
خارج شدن
exit
U
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
void
U
خارج شدن
To fall out.
U
از صف خارج شدن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
off season
U
خارج از فصل
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
outside
U
به سمت خارج
to rule out
U
خارج کردن
inaccessible
U
خارج از دسترس
submultiple
U
خارج قسمت
outed
U
خارج از حدود
quotient
U
خارج قسمت
standaway
U
خارج از بدن
out
U
خارج بیرون
out
U
خارج از حدود
out-
U
خارج بیرون
out-
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
quotients
U
خارج قسمت
to fall out
U
خارج شدن
to pass off
U
خارج شدن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
expellant
U
خارج کننده دافع
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
internally or abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
eversion
U
پیچش کف پا به طرف خارج
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
defenestration
U
پرتاب به خارج پنجره
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
obsolescent
U
از رده خارج شده
outward
U
بطرف خارج بیرونی
spew
U
با فشار خارج کردن
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
rations
U
خارج قسمت سهمیه
ablate
U
بریدن و خارج کردن
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
expellent
U
خارج کننده دافع
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
out of range
U
که خارج از حد سیستم باشد
unplayable
U
توپ خارج ازدسترس
escalate
U
از مهار خارج شدن
escalated
U
از مهار خارج شدن
out of action
U
از نبرد خارج شده
step out
U
از محلی خارج شدن
on side
U
در داخل خط خارج نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com