English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out of doors U خارج ازمنزل
out of door U خارج ازمنزل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is not very far from our house. U خیلی ازمنزل ما دورنیست
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off side U خارج از خط
outed U خارج
non combatant U خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
aroint U خارج شو
outside U خارج
outside U در خارج
off U خارج از
outsides U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
non-combatants U خارج از صف
out-of- U خارج از
outsides U در خارج
abroad U خارج
out- U خارج
out U خارج
external U خارج
per U خارج از
forth of U خارج از
out of U خارج از
externals U خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
out of tune U خارج
non-combatant U خارج از صف
externally U از خارج
issues U خارج شدن
To fall out. U از صف خارج شدن
abroad خارج از کشور
issued U خارج شدن
quotients U خارج قسمت
issue U خارج شدن
foreign market U بازار خارج
out U خارج بیرون
out of turn U خارج از نوبت
off key خارج از مایه
out- U خارج بیرون
out- U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
outed U خارج از حدود
out U خارج از حدود
quotient U خارج قسمت
fescennine U خارج ازاخلاق
ejected U خارج کردن
out of phase U خارج از فاز
popping U خارج شدن
to fall out U خارج شدن
to pass off U خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
out of proportion U خارج از اندازه
outboard bearing U یاتاقان خارج
submultiple U خارج قسمت
eject U خارج کردن
ejects U خارج کردن
ouyby U خارج از دور از
over the side U خارج از ناو
oversea U خارج از کشور
phase out U خارج کردن
soto uke U دفاع از خارج
standaway U خارج از بدن
outbye U خارج از دور از
derail U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
eccentrics U خارج از مرکز
overseas U خارج ازکشور
extra-marital U خارج از زناشویی
off season U خارج از فصل
neither here nor there U خارج ازموضوع
extraneous U خارج از قلمروچیزی
alfresco U خارج از منزل
out of U در خارج بواسطه
out-of- U در خارج بواسطه
irrelevant U خارج از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
off center U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
out of line U خارج از خط جبهه
to rule out U خارج کردن
without U بطرف خارج
out of action U خارج ازنبرد
outdoors U خارج از منزل
unship U خارج کردن
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
derailing U از خط خارج کردن
from outside U از خارج [از شهر]
void U خارج شدن
emigration U مهاجرت به خارج
ejecting U خارج کردن
anieoro U از داخل به خارج
expulse U خارج کردن
from the outside U از خارج [از جایی]
acentric U خارج از مرکز
abaxile U خارج از مرکز
exterritorial U خارج الملکتی
begone U خارج شو عزیمت کن
beside the mark U خارج ازموضوع
cross country U خارج از جاده
double out U 081 خارج
bring out U خارج کردن
egress U خارج شدن
emissive U خارج شونده
exit U خارج شدن
exits U خارج شدن
endarch U متشکل در خارج
ungracious U خارج از نزاکت
extraction U خارج کردن
blow out U به خارج دمیدن
from out of town U از خارج [از شهر]
beside the question U خارج از موضوع
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
extra regular U خارج ازقاعده
extracellular U خارج سلولی
extramundane U خارج دنیایی
nonsense U خارج از منطق
inaccessible U خارج از دسترس
outside U به سمت خارج
off duty U خارج از خدمت
extramarital U خارج ازدواجی
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
outsides U به سمت خارج
away U دوراز خارج
extra cosmical U خارج ازعالم
extra spectral U خارج طیفی
extravascular U خارج رگی
extra professional U خارج حرفهای
extragalactic U خارج کهکشانی
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
extramarital U خارج از زناشویی
off duty U خارج از نگهبانی
disarmed U از ضامن خارج کردن
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
disarms U از ضامن خارج کردن
dead ball U توپ خارج ازبازی
belched U بازور خارج شدن
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
disarm U از ضامن خارج کردن
derailment U از خط خارج شدن ترن
bow out U باتعظیم خارج شدن
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
decivilize U از تمدن خارج کردن
outwards U بطرف خارج بیرونی
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
outside grasp U گرفتن میله از خارج
outre U خارج از حدود معمولی
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
disseise U ازتصرف خارج کردن
outrange U خارج ازتیررس بودن
outcaste U شخص خارج ازمذهب
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
outbound cargo U بار خارج از کشور
extramural U خارج از حصار شهر
outwork U سفارش به خارج از شرکت
eversion U پیچش کف پا به طرف خارج
derailments U از خط خارج شدن ترن
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
exurbanite U ساکن خارج شهر
misifit U لباس خارج از اندازه
lie on the table U از دستور خارج شدن
lay on the table U از دستور خارج کردن
ration U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
rations U خارج قسمت سهمیه
indelicate language U سخن خارج از نزاکت
obsolescent U از رده خارج شده
ablate U بریدن و خارج کردن
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
extern U فاهری واقع در خارج
external operation U عملیات خارج از مملکت
anomalous U خارج از رسم بیمورد
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
expellent U خارج کننده دافع
exfiltration U خارج کردن از میدان
outward U بطرف خارج بیرونی
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
out of action U از نبرد خارج شده
expectorate U ازشش خارج کردن
on side U در داخل خط خارج نشده
belch U بازور خارج شدن
belches U بازور خارج شدن
belching U بازور خارج شدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com