English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
due out U خاتمه یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
Other Matches
burn out U تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ended U خاتمه دادن خاتمه یافتن
end U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
closure U خاتمه
sequel U خاتمه
end all U خاتمه
termination U خاتمه
ended U خاتمه
expiry U خاتمه
closures U خاتمه
end U خاتمه
last a U خاتمه
sequels U خاتمه
ends U خاتمه
endings U خاتمه
notice of cancellation U خاتمه
prorogation U خاتمه
letter of dismissal U خاتمه
ending U خاتمه
lay-off U خاتمه
dismissal U خاتمه
abrogation U خاتمه
notice of determination U خاتمه
notice of termination U خاتمه
quitting U خاتمه
quit U خاتمه
notice to quit U خاتمه
withdrawal U خاتمه
findings U یافته
finding U یافته
to put an end to U خاتمه دادن
cessation U خاتمه دادن
to knit up U خاتمه دادن
closing U خاتمه عملیات
ending U خاتمه پیام
endings U خاتمه پیام
terminated U خاتمه یافتن
terminate U خاتمه یافتن
terminates U خاتمه یافتن
expiration U خاتمه بازدم
terminative U خاتمه دهنده
to break off U خاتمه دادن
to bring to an end U خاتمه دادن
expirations U خاتمه بازدم
ends U خاتمه فرجام
ends U خاتمه یافتن
rises U خاتمه یافتن
rise U خاتمه یافتن
aborts U خاتمه غیرعادی
aborting U خاتمه غیرعادی
aborted U خاتمه غیرعادی
abort U خاتمه غیرعادی
end U خاتمه فرجام
ended U خاتمه فرجام
wrap up U خاتمه یافتن
ended U خاتمه یافتن
general discharge U خاتمه خدمت
end mark U نشان خاتمه
call off U خاتمه دادن
end U خاتمه یافتن
expanded U بسط یافته
tuned U وفق یافته
past U پایان یافته
allocated U اختصاص یافته
organized U سازمان یافته
mature economy U تکامل یافته
porrect U بسط یافته
full fledged U تکامل یافته
full-fledged U تکامل یافته
extended U تمدید یافته
transferred U انتقال یافته
instinct with life U روح یافته
generalized U تعمیم یافته
instinct with force U نیرو یافته
downfallen U زوال یافته
linked U پیوند یافته
abroad U گسترش یافته
awakened U اگاهی یافته
nee U تولد یافته
endrgized U انرژی یافته
depauperate U تقلیل یافته
done U وقوع یافته
glorified U تجلیل یافته
transmissive U انتقال یافته
structured U ساخت یافته
deployed U گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
matched U تطبیق یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
nascent U پیدایش یافته
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
layoffs U خاتمه دادن به خدمت
layoff U خاتمه دادن به خدمت
completing U خاتمه دادن به یک کار
end spell U خاتمه کلمات رمز
abnormal end U خاتمه غیر عادی
abend U خاتمه غیر عادی
complete U خاتمه دادن به یک کار
completed U خاتمه دادن به یک کار
completes U خاتمه دادن به یک کار
termination U خاتمه دادن یا توقف
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
terminated U خاتمه دادن منتهی
terminate U خاتمه دادن منتهی
lay off U بخدمت خاتمه دادن
terminates U خاتمه دادن منتهی
post hostilities U بعد از خاتمه درگیریها
post hostilities U بعداز خاتمه مخاصمات
to fight out U باجنگ خاتمه دادن
muster out U بخدمت خاتمه دادن
walking papers U ورقه خاتمه خدمت
pt down U بزوربچیزی خاتمه دادن
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
end spell U خاتمه هر کلمه رمز
development system U سیستم توسعه یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
reduced mass U جرم کاهش یافته
organized market U بازار سازمان یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
redivivus U تولد تازه یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
bimanual U بادودست انجام یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
twice born U تولدتازه روحانی یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
contd U مخفف ادامه یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
generalized force U نیروی تعمیم یافته
structured english U انگلیسی ساخت یافته
mature economy U اقتصاد رشد یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
inning U زمین باز یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
generalized routine U روال تعمیم یافته
organising U بازار سازمان یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organize U بازار سازمان یافته
finds U چیز یافته مکشوف
diminished U : تقلیل یافته کاسته
find U چیز یافته مکشوف
organises U بازار سازمان یافته
reborn U تولد تازه یافته
organizing U بازار سازمان یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
ends U تمام کردن خاتمه دادن
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to wind up U خاتمه دادن بپایان رساندن
post flight U بعد از خاتمه پرواز هواپیما
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end U خاتمه یافتن تمام شدن
end U تمام کردن خاتمه دادن
extended character set U مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
well ordered U بنحو اکمل انجام یافته
generalized inhibitory potential U پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
human oriented language U زبان ارایش یافته بشری
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> U ارزان یافته خوار است .
extendeo core U حافظه چنبرهای توسعه یافته
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
generalized reinforcer U تقویت کننده تعمیم یافته
the developed world U جهان توسعه یافته [پیشرفته]
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
salvage U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
Distribution U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
structured programming U برنامه نویسی ساخت یافته
content addressed U نشامی یافته از روی محتوی
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
crumblings U فاسد شده زوال یافته
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
ranker U افسر ترفیع یافته افسرصفی
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com