Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nation state
U
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-state
U
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-states
U
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diarchy
U
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
Other Matches
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
formant
U
متشکل
organized
U
متشکل
organises
U
متشکل کردن
unaligned
U
غیر متشکل
organising
U
متشکل کردن
organize
U
متشکل کردن
organizes
U
متشکل کردن
organizing
U
متشکل کردن
endarch
U
متشکل در خارج
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
reorganises
U
دوباره متشکل کردن
reorganised
U
دوباره متشکل کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
reorganising
U
دوباره متشکل کردن
party
U
دسته متشکل جمعیت
bitty
U
متشکل از قطعات ریز
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
gimmal
U
متشکل ازقطعات مرتبط
stanzaic
U
متشکل از چند بند شعر
geodesic dome
U
گنبد متشکل ازسطوح هندسی
e c s c (european coal & steel commissio
U
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
council of entent
U
متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
tetraspore
U
گروهی متشکل ازچهار هاگ
beam column framing
U
ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
lignocellulose
U
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
heptarchical
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
craft union
U
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
jo bolt
U
نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
nordic council
U
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
DNA double helix
U
[یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
bilateral infrastructure
U
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
master slave computer system
U
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
capacitor intel filter
U
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
reed valve
U
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
wrap round engine
U
موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
rollpin
U
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
multipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
cellulose acetate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
cuno filter
U
نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
logogram
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
branches
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
warm gas thruster
U
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
combined staff
U
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
western european union
U
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
uniservice
U
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
bungee
U
ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
wheatstone bridge
U
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
bipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
gynocracy
U
حکومت زن
gynarchy
U
حکومت زن
dominion
U
حکومت
administration
U
حکومت
administrations
U
حکومت
raj
U
حکومت
governments
U
حکومت
government
U
حکومت
central government
U
حکومت مرکزی
duumvirate
U
حکومت دو نفری
constitutionalism
U
حکومت مشروطه
dyarchy
U
حکومت دوپادشاه
dyarchy
U
حکومت دومجلسی
monarchies
U
حکومت سلطنتی
autarchy
U
حکومت استبدادی
enemy state
U
حکومت دشمن
fair arbitration
U
حکومت عدل
federal government
U
حکومت متحده
despotism
U
حکومت مطلقه
constitutional government
U
حکومت مشروطه
monarchy
U
حکومت سلطنتی
police states
U
حکومت پلیسی
caesarism
U
حکومت مطلقه
police state
U
حکومت پلیسی
caesarism
U
حکومت امپراطوری
gerontocrasy
U
حکومت پیران
czarisme
U
حکومت قیصری
czarisme
U
حکومت تزاری
democratic government
U
حکومت ملی
coalition government
U
حکومت ائتلافی
despotic rule
U
حکومت مطلقه
autarky
U
حکومت استبدادی
martial law
U
حکومت نظامی
despotic rule
U
حکومت استبدادی
sword law
U
حکومت سرنیزه
stratocracy
U
حکومت نظامیان
statolatry
U
حکومت پرستی
self goverment
U
حکومت مستقل
self goverment
U
حکومت بر نفس
seat of government
U
مقر حکومت
quirinal
U
حکومت ایتالیا
puppet government
U
حکومت پوشالی
prelacy
U
حکومت روحانی
presidential government
U
حکومت جمهوری
plutocratic goverment
U
حکومت دولتمندان
plutartchy
U
حکومت دولتمندان
thalassocracy
U
حکومت بر دریاها
the sabre
U
حکومت نظامی
under the seway of
U
تحت حکومت
theonomy
U
حکومت خدایی
thearchy
U
حکومت خدایان
parliamentary government
U
حکومت پارلمانی
nomocracy
U
حکومت قانونی
hagiocrasy
U
حکومت مقدسان
gynocracy
U
حکومت زنان
gynecocracy
U
حکومت نسوان
gynecocracy
U
حکومت زنان
gynaecocracy
U
حکومت زنان
governorship
U
حکومت حکمرانی
governorship
U
استانداری حکومت
governor's seat
U
حکومت نشین
governmentalist
U
حکومت گرا
governmentalism
U
حکومت گرایی
governance
U
طرز حکومت
governable
U
قابل حکومت
hierocracy
U
حکومت روحانیون
home rule
U
حکومت ملی
sword law
U
حکومت قلدری
mobocracy
U
حکومت رجاله ها
mixed government
U
حکومت مختلط
military government
U
حکومت نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
local government
U
حکومت محلی
parliamentarism
U
حکومت پارلمانی
kakistocracy
U
بدترین حکومت
home rule
U
حکومت داخلی
gerontocracy
U
حکومت سالخوردگان
plutocracies
U
حکومت توانگران
govern
U
حکومت کردن
condominium
U
حکومت مشترک
technocracy
U
حکومت اربابان فن
technocracies
U
حکومت اربابان فن
condominiums
U
حکومت مشترک
theocracy
U
حکومت مذهب
theocracies
U
حکومت مذهب
dictatorships
U
حکومت استبدادی
dictatorship
U
حکومت استبدادی
aristocracy
U
حکومت اشرافی
governed
U
حکومت کردن
plutocracies
U
حکومت دولتمندان
plutocracy
U
حکومت اغنیاء
plutocracy
U
حکومت توانگران
plutocracies
U
حکومت اغنیاء
plutocracy
U
حکومت دولتمندان
democracy
U
حکومت ملی
misrule
U
بد حکومت کردن
misruled
U
بد حکومت کردن
democracies
U
حکومت ملی
misruling
U
بد حکومت کردن
rule
U
حکومت سلطه
rule
U
حکومت کردن
aristocracies
U
حکومت اشرافی
tyranny
U
حکومت ستمگرانه
regime
U
طرز حکومت
reign
U
حکومت حکمفرمایی
regimes
U
طرز حکومت
reigns
U
حکومت حکمفرمایی
fascism
U
حکومت فاشیستی
rTgimes
U
طرز حکومت
misrules
U
بد حکومت کردن
imperialism
U
حکومت امپراتوری
polities
U
طرز حکومت
governs
U
حکومت کردن
tyranny
U
حکومت استبدادی
autocracy
U
حکومت مطلق
autocracy
U
حکومت مستقل
regimens
U
دسته حکومت
polity
U
طرز حکومت
reigned
U
حکومت حکمفرمایی
regimen
U
دسته حکومت
world federalist
U
طرفدار حکومت جهانی
kaiserdom
U
قلمرو حکومت قیصر
subject to the british rule
U
تابع حکومت انگلیس
interrex
U
رئیس حکومت موقتی
steer
U
حکومت اداره کردن
steered
U
حکومت اداره کردن
steers
U
حکومت اداره کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com