Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieval
U
تعلیق مجازات
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
punished
U
مجازات کردن کیفر دادن
punish
U
مجازات کردن کیفر دادن
punishes
U
مجازات کردن کیفر دادن
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
spaces
U
دوره درفضا جا دادن
space
U
دوره درفضا جا دادن
campaing
U
شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
pendency
U
تعلیق
suspensions
U
تعلیق
abeyance
U
تعلیق
deep freezes
U
تعلیق
interruption
U
تعلیق
interruptions
U
تعلیق
deep freeze
U
تعلیق
hangs
U
تعلیق
hang
U
تعلیق
suspension
U
تعلیق
suspense
U
تعلیق
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
precipitable
U
تعلیق پذیر
colloidal suspension
U
تعلیق کلوییدی
suspensive
U
درحال تعلیق
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
four point suspension
U
تعلیق چهارنقطهای
engine mounting
U
تعلیق موتور
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
lay off
U
تعلیق کارگر
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
remainder
U
حالت تعلیق
suspensions
U
ایست تعلیق
suspension
U
ایست تعلیق
precipitant
U
تعلیق شدنی
suspense
U
درحال تعلیق
spring suspension
U
تعلیق فنری
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
suspensive
U
تعلیق معلق
cardanic suspension
U
تعلیق کاردان
hoisting
U
دستگاه تعلیق جرثقیل
reductio ad absurdum
U
تعلیق بامر محال
emulsify
U
بحالت تعلیق دراوردن
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
suspensor
U
موجب تعلیق نگاهدارنده
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
emulsified
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsifying
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies
U
بحالت تعلیق دراوردن
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
torsion bar
U
بار پیچشی اهرم تعلیق
privations
U
محروم سازی تعلیق مقام
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
privation
U
محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
stultification
U
تعلیق بمحال احمق ساختن
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
buggie
U
بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspends
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse
U
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
aerosol
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
sanction
U
مجازات
sanctioned
U
مجازات
penalties
U
مجازات
penalty
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
punishment
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
reprimands
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
castigation
U
مجازات
the lash
U
مجازات
wite
U
مجازات
retribution
U
مجازات
suspension strap
U
نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
punished
U
مجازات کردن
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
punitory
U
متضمن مجازات
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
to death penalty
U
اعدام مجازات
commutation
U
تخفیف مجازات
sanctioning
U
مجازات کردن
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
castigator
U
مجازات کننده
severe punishment
U
مجازات شاق
divine legislation
U
تشدید مجازات
sanction
U
مجازات کردن
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
sentencing
U
حکم به مجازات
sentences
U
حکم به مجازات
sanctioned
U
مجازات کردن
absolution
U
انصراف از مجازات
sentence
U
حکم به مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
punishes
U
مجازات کردن
death penalty
U
مجازات اعدام
capital punishment
U
مجازات اعدام
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
culpability
U
قابلیت مجازات
culpable
U
قابل مجازات
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
punishable
U
قابل مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
principal punishment
U
مجازات اصلی
criminous
U
مستحق مجازات
sanctions
U
مجازات کردن
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
theories of punishment
U
اهداف مجازات
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
punishability
U
مجازات کردنی
accessory punishment
U
مجازات تبعی
capital punishment
U
اعدام مجازات
forfeitable
U
قابل مجازات
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
fasces
U
قدرت مجازات
doom
U
حکم مجازات
punish
U
مجازات کردن
punishability
U
قابلیت مجازات
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
sanctioning
U
تصدیق مجازات اقتصادی
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
sanctions
U
تصدیق مجازات اقتصادی
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal code
U
قانون مجازات عمومی
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
censure
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
sanctioned
U
تصدیق مجازات اقتصادی
commutation
U
تبدیل مجازات به اخف
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
penal codes
U
قانون مجازات عمومی
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com