Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sense
U
حواس پنجگانه
sensed
U
حواس پنجگانه
senses
U
حواس پنجگانه
the five senses
U
حواس پنجگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
Other Matches
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
quintuplet
U
پنجگانه
quintuplets
U
پنجگانه
five
U
پنجگانه
quinquepartite
U
پنجگانه
quintette
U
پنجگانه
quintets
U
پنجگانه
quintet
U
پنجگانه
modern pentathlon
U
پنجگانه مدرن
the great lakes
U
دریاچههای پنجگانه
pentathlons
U
ورزشهای پنجگانه
pentathlon
U
ورزشهای پنجگانه
quintuple
U
ضرب در پنج پنجگانه
pentateuch
U
کتب پنجگانه عهد عتیق
pentarch
U
رئیس یک شهر از شهرهای پنجگانه
the fire books of moses
U
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
pentateuchal
U
وابسته به اسفار پنجگانه توریه
pentathlete
U
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
distract
U
حواس
distracts
U
حواس
wacky
U
حواس پرت
mental defectives
U
اختلال حواس
abstractedly
U
با تفرقه حواس
collectedness
U
جمعی حواس
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
wackier
U
حواس پرت
wool-gathering
U
حواس پرتی
wackiness
U
حواس پرتی
attentions
U
خاطر حواس
distraught
U
پریشان حواس
sensuousness
U
وابستگی به حواس
attention
U
خاطر حواس
aprosexia
U
تفرقه حواس
abstractedness
U
تفرقه حواس
distraction
U
حواس پرتی
wackiest
U
حواس پرت
distractions
U
حواس پرتی
absent-mindedly
U
حواس پرت
absent-minded
U
حواس پرت
absent minded
U
حواس پرت
whackier
U
حواس پرت
absentminded
U
حواس پرت
whackiest
U
حواس پرت
preoccupied
U
پریشان حواس
big five
U
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to space out
U
پرت شدن حواس
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
off-putting
U
حواس پرت کننده
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
light headed
U
گیج حواس پرت
collected
U
دارای حواس جمع
haptics
U
علم حواس پوستی
light-headed
U
گیج حواس پرت
sensuously
U
وابسته به حواس یااحساسات
sensuous
U
وابسته به حواس یااحساسات
nitwits
U
ادم پریشان حواس
featherhead
U
شخص پریشان حواس
nitwit
U
ادم پریشان حواس
wool gather
U
حواس پرت بودن
preoccupiedly
U
با داشتن حواس در جای دیگر
woolly headed
U
مغشوش گیج و حواس پرت
featherhead
U
ادم حواس پرت سبکسر
self collected
U
دارای کف نفس حواس جمع
have eyes only for
<idiom>
U
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
pentathlons
U
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
U
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com