Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
many people
U
خیلی اشخاص
persona
U
اشخاص یک کتاب
few men
U
اشخاص کمی
great persons
U
اشخاص بزرگ
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
many a man
U
بسا اشخاص
personae
U
اشخاص یک کتاب
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
person perception
U
ادراک اشخاص
natural persons
U
اشخاص طبیعی
personas
U
اشخاص یک کتاب
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
these people
U
این اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
panel
U
صورت اسامی اشخاص
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
panels
U
صورت اسامی اشخاص
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampire
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
protestation
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
condemnation
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
unlikely
U
قابل اعتراض
impugn
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض کردن
objectionable
U
قابل اعتراض
objector
U
اعتراض کننده
remonstrance
U
تعرض اعتراض
contesting
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض داشتن بر
contested
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
protest
U
اعتراض رسمی
fuss
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
defiance
U
مقاومت اعتراض
objectors
U
اعتراض کننده
impugns
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contest
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
exceptionable
U
اعتراض پذیر
contested
U
اعتراض داشتن بر
implicit
U
بلا اعتراض
direct objects
U
اعتراض داشتن
objects
U
اعتراض داشتن
objects
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
take exception to
U
اعتراض کردن به
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
obtest
U
اعتراض کردن
impugnable
U
قابل اعتراض
exept
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض داشتن
direct objects
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
indirect objects
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض داشتن
object
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض کردن
disputable
U
اعتراض پذیر
squawked
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
controvertible
U
قابل اعتراض
except
U
اعتراض کردن
contestable
U
قابل اعتراض
condemnable
U
قابل اعتراض
challengeable
U
قابل اعتراض
bill of exception
U
اعتراض نامه
protests
U
اعتراض رسمی
protests
U
اعتراض کردن
kicker
U
اعتراض کننده
protesting
U
اعتراض رسمی
protesting
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض رسمی
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
squawk
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
demurrer
U
اعتراض کننده
appose
U
اعتراض کردن
demurrant
U
اعتراض کننده
fulminate
U
اعتراض کردن
demurrable
U
اعتراض پذیر
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
disputability
U
قابل اعتراض بودن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com