English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
round-up U حمله ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
police raid U حمله ناگهانی پلیس
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
raid U ورود ناگهانی پلیس
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
sorties U حمله ناگهانی
canvasses U حمله ناگهانی
sortie U حمله ناگهانی
raids U حمله ناگهانی
canvass U حمله ناگهانی
canvassed U حمله ناگهانی
raid U حمله ناگهانی
raided U حمله ناگهانی
lunges U حمله ناگهانی
lunging U حمله ناگهانی
lunged U حمله ناگهانی
lunge U حمله ناگهانی
raiding U حمله ناگهانی
canvassing U حمله ناگهانی
seizure U حمله ناگهانی مرض
seizures U حمله ناگهانی مرض
paroxysm U حمله ناگهانی مرض
paroxysms U حمله ناگهانی مرض
lash out <idiom> U ناگهانی حمله به کسی
raid U تک ناگهانی حمله هوایی
inruption U استیلا حمله ناگهانی
inburst U استیلا حمله ناگهانی
kink U حمله ناگهانی پیچیدن
raided U تک ناگهانی حمله هوایی
thrust line U خط شروع حمله ناگهانی
raids U تک ناگهانی حمله هوایی
raiding U تک ناگهانی حمله هوایی
ictus U تپش حمله ناگهانی بیهوشی
coup de main U حمله ناگهانی با تمام قوا
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. U بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
quantities U تعداد زیاد
wheen U تعداد زیاد
quantity U تعداد زیاد
lunges U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
mush U افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
policing district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
ambivalence U توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
flurry U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
spurts U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot U بیک حمله دریک حمله
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
gendarmes U پلیس
police U پلیس
gendarme U پلیس
policed U پلیس
cop U پلیس
cops U پلیس
polices U پلیس
guard dog U سگ پلیس
police dog U سگ پلیس
german shepherd U سگ پلیس
bobbies U پلیس
bobby U پلیس
constable U پلیس
K9 [canine] U سگ پلیس
constables U پلیس
police force U دادگاه پلیس
frontier police U پلیس مرزبانی
runners U افسر پلیس
flatfoot U پلیس گشتی
police forces U نیروی پلیس
police forces U دادگاه پلیس
runner U افسر پلیس
road guard U پلیس راه
patrolman U پلیس گشتی
patrolmen U پلیس گشتی
shore patrol U پلیس ساحلی
police stations U مرکز پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
police force U نیروی پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police station U مرکز پلیس
local building inspector U پلیس ساختمان
border guard U پلیس مرزبانی
policemen U مامور پلیس
patrol wagon U اتومبیل پلیس
police officer U مامور پلیس
police office U پاسگاه پلیس
police calls U استمداد پلیس
policeman U مامور پلیس
vice squad U جوخه پلیس
plainclothesman U پلیس مخفی
police power U نیروی پلیس
police officers U افسر پلیس
vice squads U جوخه پلیس
police officer U افسر پلیس
police power U دادگاه پلیس
border police U پلیس مرزبانی
Interpol U پلیس بینالمللی
police officers U مامور پلیس
police reporter U مخبر پلیس
battle lights U چراغ پلیس
paddywagon U اتومبیل پلیس
under police surveillance U تحت نظر پلیس
filth [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
rozzer [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
mountie U پلیس سوار کانادا
cop U پلیس [اصطلاح روزمره]
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
peeler U اسباب پوست کن پلیس
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
give in charge U تحویل پلیس دادن
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
posse comitatus U دسته افراد پلیس
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
peelers U اسباب پوست کن پلیس
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
concierges U پلیس محافظ درب ورودی
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
posse U دسته افراد پلیس جماعت
concierge U پلیس محافظ درب ورودی
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
posses U دسته افراد پلیس جماعت
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
polices U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
snapping U ناگهانی
abrupt U ناگهانی
snap U ناگهانی
precipitating U ناگهانی
all at once <idiom> U ناگهانی
precipitates U ناگهانی
snaps U ناگهانی
snapped U ناگهانی
precipitated U ناگهانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com