Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to resolve a doubt
U
حل مشکل یاشبهه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk
U
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
to put the a. in the helve
U
مشکل یامعمائی را حل کردن
hardens
U
مشکل کردن سخت شدن
harden
U
مشکل کردن سخت شدن
clear up
<idiom>
U
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
jigsaws
U
مشکل
scarc ely
U
مشکل
difficult
U
مشکل
quandary
U
مشکل
quandaries
U
مشکل
jigsaw
U
مشکل
uphill
U
مشکل
problem
U
مشکل
problems
U
مشکل
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
kick up a fuss
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
hardly
U
مشکل بزحمت
finically
U
مشکل پسندانه
miminy piminy
U
مشکل پسند
finicality
U
مشکل پسندی
knots
U
مشکل عقده
harder
U
مشکل شدید
knot
U
مشکل عقده
hard to please
U
مشکل پسند
ill
U
مشکل سخت
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
feeding problem
U
مشکل تغذیه
f.in taste
U
مشکل پسند
open sesame
U
مشکل گشا
fastidiousness
U
مشکل پسندی
bisexual
U
خنثی مشکل
bisexuals
U
خنثی مشکل
hard
U
مشکل شدید
picksome
U
مشکل پسند
hardest
U
مشکل شدید
exquisite taste
U
مشکل پسندی
ill-
U
مشکل سخت
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
ills
U
مشکل سخت
problem identification
U
بازشناسی مشکل
error description
U
توضیح مشکل
head above water
<idiom>
U
آشکاری مشکل
in a bind
<idiom>
U
به مشکل افتادن
solutions
U
پاسخ یک مشکل
defect description
U
توضیح مشکل
solution
U
پاسخ یک مشکل
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
deep water
<idiom>
U
مشکل سخت
floorer
U
سوال مشکل
fastidious
U
مشکل پسند
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
description of error
U
توضیح مشکل
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
up the creek
<idiom>
U
به مشکل برخودن
fault description
U
توضیح مشکل
off the hook
<idiom>
U
دورشدن از مشکل
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
unhandy
U
مشکل بدست امده
solving
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
U
یافتن پاسخ یک مشکل
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
problem child
U
کودک مشکل افرین
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
Gordian knot
U
مشکل معما مانند
mystification
U
مشکل وپیچیده سازی
Gordian knots
U
مشکل معما مانند
calculation
U
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
resource person
U
فرد مشکل گشا
solve
U
یافتن پاسخ یک مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
catastrophic error
U
خطا یا مشکل در کل سیستم
solved
U
یافتن پاسخ یک مشکل
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
matters
U
مشکل یا مساله قابل بحث
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
finicking
U
جلوه فروش مشکل پسند
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
it is particularly difficult
U
بیک طرزمخصوصی مشکل است
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
iteration
U
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
mattered
U
مشکل یا مساله قابل بحث
matter
U
مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
i can add rapidly
U
مشکل مارا زیاد کرد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering
U
مشکل یا مساله قابل بحث
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
problems
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculated
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly
U
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliaries
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
gets
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
graveyard
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools
<idiom>
U
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternates
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
brute force method
U
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star
U
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic
U
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alert
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashes
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule
U
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crashed
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous
U
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab
U
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC
U
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remoter
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com