Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
anaclitic
U
متعلق به
appurtenant
U
متعلق
thereof
U
متعلق به ان
dependent
U
متعلق
thereof=of that
U
متعلق به ان
heraldic
U
متعلق به منادی
attached
U
مربوط متعلق
bridal
U
متعلق بعروس
conventual
U
متعلق بخانقاه
my
U
متعلق بمن
adamic
U
متعلق به ادم
alary
U
متعلق به بال
arcadian
U
متعلق به ارکاد
hereof
U
متعلق باین
hypnic
U
متعلق بخواب
hempen
U
متعلق به شاهدانه
our
U
متعلق بما
chromic
U
متعلق به کرومیوم
therof
U
متعلق بان
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
acromial
U
متعلق بنوک شانه
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
then
U
متعلق بان زمان
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
purled
U
حلقه حلقه شدن
purl
U
حلقه حلقه شدن
purls
U
حلقه حلقه شدن
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
purling
U
حلقه حلقه شدن
wreathy
U
حلقه حلقه شده
convolute
U
حلقه حلقه کردن
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
neotropical
U
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
commonalities
U
مشترک
commonality
U
مشترک
intercommon
U
حق مشترک
party lines
U
خط مشترک
party line
U
خط مشترک
participants
U
مشترک
held in common
U
مشترک
subscriber's line
U
خط مشترک
participant
U
مشترک
subscribers
U
مشترک
senses
U
حس مشترک
commonest
U
مشترک
common user
U
مشترک
joint
U
مشترک
conjoint
U
مشترک
sense
U
حس مشترک
common
U
مشترک
sensed
U
حس مشترک
subscriber
U
مشترک
commoners
U
مشترک
co-operation
U
کار مشترک
intersection
U
فصل مشترک
joint zone
U
منطقه مشترک
intersections
U
فصل مشترک
jointly owned property
U
مال مشترک
subscriber's cable
U
کابل مشترک
subscriber's number
U
شماره مشترک
common gender
U
جنس مشترک
common fronties
U
مرز مشترک
party lines
U
مرز مشترک
joint staff
U
ستاد مشترک
joint shares
U
سهام مشترک
joint services
U
خدمات مشترک
common fate
U
سرنوشت مشترک
joint resolution
U
تصمیم مشترک
joint products
U
محصولات مشترک
common language
U
زبان مشترک
common multiple
U
مضرب مشترک
subscriber's station
U
مرکز مشترک
synergy
U
عمل مشترک
joint supply
U
عرضه مشترک
telephone subscriber
U
مشترک تلفنی
tenancy in common
U
استیجار مشترک
common storage
U
حافظه مشترک
common progarm
U
برنامه مشترک
party line
U
مرز مشترک
trunk circuit
U
معبر مشترک
collaboration
U
کار مشترک
collective
U
مشترک عمومی
coefficients
U
عامل مشترک
interface
U
وجه مشترک
interface
U
سطح مشترک
interfaces
U
وجه مشترک
coefficient
U
عامل مشترک
interfaces
U
سطح مشترک
party parpet
U
جانپناه مشترک
rachis
U
دیرک مشترک
commonweal
U
مشترک المنافع
complex fraction
U
مخرج مشترک
complex fraction
U
برخه مشترک
concerted action
U
عمل مشترک
common wealth
U
مشترک المنافع
common wall
U
دیوار مشترک
joint stock
U
سرمایه مشترک
line termination circuit
U
اتصال مشترک
cooperation
U
کار مشترک
cooperative work
U
کار مشترک
local subscriber
U
مشترک داخلی
co-operation
U
همکاری مشترک
collaboration
U
همکاری مشترک
condominium
U
مالکیت مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
cooperative work
U
همکاری مشترک
middling
U
جمله مشترک
common trait
U
ویژگی مشترک
mutual debts
U
دیون مشترک
mutual interests
U
منافع مشترک
mutual responsibility
U
مسئوولیت مشترک
my and his father
U
پدر مشترک من و او
commonwealths
U
مشترک المنافع
joint ownership
U
مالکیت مشترک
joint
U
ستاد مشترک
factor
U
عامل مشترک
coenotrope
U
گرایش مشترک
factors
U
عامل مشترک
interrelation
U
مناسبات مشترک
commonwealth
U
مشترک المنافع
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
joint account
U
حساب مشترک
joint adventure
U
تجارت مشترک
common
U
مشترک اشتراکی
EEC
U
بازار مشترک
condominiums
U
تسلط مشترک
intercommunion
U
اقدام مشترک
intercommunion
U
ارتباط مشترک
Common Market
U
بازار مشترک
combined publications
U
نشریات مشترک
bottom layer
U
لایه مشترک
common area
U
ناحیه مشترک
halvers
U
نیمه مشترک
joint
U
مشترک الحاقی
caveat subscriptor
U
اخطار به مشترک
commonest
U
مشترک اشتراکی
cenotrope
U
گرایش مشترک
commoners
U
مشترک اشتراکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com