English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
thereto U بدان
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereby U بدان وسیله
thereto attached U پسوسته بدان
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
septum U حفرههای بینی پره بینی
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
gyrating U حلقهای
gyrated U حلقهای
cricoid U حلقهای
armillary U حلقهای
ring cartilage U حلقهای
ring tailed U دم حلقهای
areolar U حلقهای
gyrates U حلقهای
gyrate U حلقهای
annular U حلقهای
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
extracyclic U برون حلقهای
girdle U حلقهای بریدن
cyclic admittance U گذرایی حلقهای
cyclic compound U ترکیب حلقهای
bicyclic compound U ترکیب دو حلقهای
cyclic impedance U ناگذرایی حلقهای
cyclic reactance U راکتانس حلقهای
girdling U حلقهای بریدن
cycloalkanes U الکانهای حلقهای
ring counter U شمارنده حلقهای
ring structure U ساختار حلقهای
girdles U حلقهای بریدن
girdled U حلقهای بریدن
cyc;ization U حلقهای شدن
loop structure U ساختار حلقهای
tricyclic drugs U داروهای سه حلقهای
closed chain U زنجیر حلقهای
bicyclo compound U ترکیب دو حلقهای
metamerism U تشکیل حلقهای
quasi cyclic U شبه حلقهای
loop sling U بند حلقهای
loop antenna U انتن حلقهای
ring network U شبکه حلقهای
parrel U طناب حلقهای
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
macrocyclic musks U مشکهای درشت حلقهای
ring shift U تغییر مکان حلقهای
multireel file U پرونده چند حلقهای
token ring network U شبکه نشانه حلقهای
macrocyclic effect U اثر درشت حلقهای
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
fused ring system U سیستم حلقهای جوش خورده
inner loop U حلقهای درون حلقه دیگر
ring sight U شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
link belt U نوار حلقهای جداشونده فشنگ
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
cyclic U کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
metameric U در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
discs U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
countered U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
message U تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
counter U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
messages U تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
countering U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
Cambridge ring U استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
do while U یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
flying head U نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
polycyclic U چند حلقهای چند دوری
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
nose U بینی
snivelled U اب بینی
mucus of the nose U اب بینی
cross eye U دو بینی
cross eye U کج بینی
sniveling U اب بینی
the handle of the face U بینی
snivel U اب بینی
hand reading U کف بینی
neb U بینی
nozzle U بینی
nozzles U بینی
snot U اب بینی
noses U بینی
chiromancy U کف بینی
palmistry U کف بینی
rheum U اب بینی
pecker U بینی
night bilndness U شب بینی
snivels U اب بینی
snoot U بینی
snivelling U اب بینی
double vision U دو بینی
rhinologist U بینی
graphology U خط بینی
sniveled U اب بینی
nasally U از بینی
snuffer U سوراخ بینی
subtility U باریک بینی
stereoscopic U برجسته بینی
clear sightedness U روشن بینی
the tip of the nose U نوک بینی
to blow nose U گرفتن بینی
telegnosis U غیب بینی
the two nostrils U دو سوراخ بینی
crystal gazing U بلور بینی
soothsaying U فال بینی
spectroscope U طیف بینی
conchoscope U بینی بین
spectroscopy U طیف بینی
strology U زایجه بینی
soothsayer U فال بینی
to read people's hands U کف بینی کردن
biopsy U زنده بینی
auguries U پیش بینی
nasal U مربوط به بینی
nasal U وابسته به بینی
worldview U جهان بینی
myopia U نزدیک بینی
megalomania U خودبزرگ بینی
predictions U پیش بینی
augury U پیش بینی
stricture U باریک بینی
strictures U باریک بینی
vibrissa U موی بینی
fastidiousness U باریک بینی
weltanschauung U جهان بینی
world view U جهان بینی
xanthopsia U زرد بینی
nose leather U چرم بینی
My nose is running. U از بینی ام آب می آید
abdominos'copy U شکم بینی
self imprtance U خود بینی
night bilndness U روز بینی
outsight U برون بینی
mucus of the nose U مخاط بینی
moon blindness U روز بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com