English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to copyright U حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is copyright U حق چاپ و تقلید محفوظ است
all right reserved U هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
elate U بالا بردن محفوظ کردن
emulates U تقلید کردن
emulating <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
emulated U تقلید کردن
pantomiming <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
fabricate U تقلید کردن
simulafe U تقلید کردن
fabricating U تقلید کردن
fabricates U تقلید کردن
emulate U تقلید کردن
fabricated U تقلید کردن
personate U تقلید کردن از
mock up U تقلید کردن
patterning U تقلید کردن
mimic U تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
mimicked U تقلید کردن
mimics U تقلید کردن
immune U مصون کردن محفوظ کردن
travesty U تقلید مسخره امیز کردن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
travesties U تقلید مسخره امیز کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
assume U تظاهر کردن تقلید کردن
assumes U تظاهر کردن تقلید کردن
patent U محفوظ
immundity U محفوظ
secure U محفوظ
safer U محفوظ
safes U محفوظ
patented U محفوظ
guarded U محفوظ
patents U محفوظ
patenting U محفوظ
favoured U محفوظ
secures U محفوظ
safe U محفوظ
safest U محفوظ
fireproof U محفوظ از اتش
protected mode U حالت محفوظ
protected field U میدان محفوظ
secure U محفوظ داشتن
foolproof U محفوظ ازخطاوشکست
secures U محفوظ داشتن
safe from danger U محفوظ از خطر
protected storage U انباره محفوظ
reserved word U کلمه محفوظ
enclosed fuse U فیوز محفوظ
lightproof U محفوظ از نور
invulnerable U محفوظ از خطر
airtight U محفوظ از هوا
securely U بطور محفوظ
assured U امن محفوظ
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
conserves U از صدمه محفوظ داشتن
conserving U از صدمه محفوظ داشتن
conserved U از صدمه محفوظ داشتن
potting U در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp U لامپ قوسی محفوظ
pots U در گلدان محفوظ داشتن
pot U در گلدان محفوظ داشتن
conserve U از صدمه محفوظ داشتن
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
weather proof U محفوظ از اثرهوا هوا نخور
encapsulated postscript file U فایل محفوظ پست اسکریپت
copyright reserved U حق طبع یا چاپ محفوظ است
unsaved U محفوظ نشده نجات نیافته
can you pronounce him safe U بگویید که اواز خطر محفوظ است
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
havelock U روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
foolproof U ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
imitations U تقلید
infringements U تقلید
sequacity U تقلید
infringement U تقلید
imitation U تقلید
apery U تقلید
imitativeness U تقلید
fake U تقلید
mimesis U تقلید
emulation U تقلید
fakes U تقلید
faked U تقلید
mimicry U تقلید
miming U تقلید دراوردن
mimed U تقلید دراوردن
mime U تقلید دراوردن
copyright U چاپ و تقلید
exemplary U شایان تقلید
copyright U حق چاپ و تقلید
copyrights U چاپ و تقلید
copyrights U حق چاپ و تقلید
simulation U تقلید تمارض
farces U تقلید لودگی
mimes U تقلید دراوردن
farce U تقلید لودگی
take for granted <idiom> U تقلید از چیزی
mocks U تقلید دراوردن
mocking U تقلید دراوردن
simulations U تقلید تمارض
mimetic U وابسته به تقلید
monkeys U تقلید دراوردن
imitability U قابلیت تقلید
mimetism U تقلید حفافتی
mimetism U تقلید استتاری
imitativeness U استعداد تقلید
imitatively U از روی تقلید
impressionists U تقلید درآور
impressionist U تقلید درآور
imitable U قابل تقلید
imitative of U تقلید کننده از
burlesques U تقلید و هجوکردن
monkey U تقلید دراوردن
mock U تقلید دراوردن
stereotyped U تقلید شده
pantomimes U تقلید در اوردن
mimesis U تقلید واگیری
mocked U تقلید دراوردن
hokeypokey U تقلید واداواصول
burlesque U تقلید و هجوکردن
terminal emulation U تقلید ترمینالی
pantomime U تقلید در اوردن
gobo U نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
burlesques U تقلید رقص لخت
parodies U تقلید مسخره امیزکردن
parody U تقلید مسخره امیزکردن
mimesis U تقلید هنر از واقعیات
burlesque U تقلید رقص لخت
birdcall U تقلید صدای پرنده
inimitable U غیر قابل تقلید
sequacious U اهل تقلید تابع
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic U به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
transvestism U تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
emulation U نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
transvestites U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestite U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
extracode U توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machine U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird U یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
machined U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machines U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
positive U که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator U ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
frostwork U نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
plotter U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
imit ative deception U فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com