English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
firstborn U فرزند ارشد
teutonic U از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
vehicle mass ratio U نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
males U ذکور
the males U ذکور
pricking U الت ذکور
pricks U الت ذکور
phallus U الت ذکور
phalli U الت ذکور
son U فرزد ذکور
men U جنس ذکور
sons U فرزد ذکور
phalluses U الت ذکور
spear side U سلاله ذکور
pricked U الت ذکور
prick U الت ذکور
pizzle U الت ذکور حیوان
priapic U وابسته به الت ذکور
the male sex U جنس ذکور مردان وپسران
Prince of Wales U ولیعهد ذکور وارث تاج وتخت انگلیس
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
major U ارشد
firstborn U ارشد
first begotten U ارشد
higher up U ارشد
seniors U ارشد
commanders U ارشد
senior U ارشد
commander U ارشد
majoring U ارشد
majored U ارشد
eldest U ارشد
classy U ارشد
elder U ارشد
superordinate U ارشد فرمانفرما
superior U ارشد برتر
higher up U عضو ارشد
majoring U طویل ارشد
major U طویل ارشد
surgeon general U پزشک ارشد
prefect U افسر ارشد
superordinates U ارشد فرمانفرما
senior officer U افسر ارشد
brass U افسر ارشد
primate U کشیش ارشد
Sr U مخفف ارشد
majored U طویل ارشد
prefects U افسر ارشد
superiors U ارشد برتر
mate's receipt U رسیدافسر ارشد کشتی
brass hats U افسر ارشد ارتش
service officer U افسر ارشد نگهبان
senior members U اعضای بالارتبه یا ارشد
brass hat U افسر ارشد ارتش
field grade U افسر ارشد ارتش
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
gets U فرزند
getting U فرزند
son U فرزند
breed U فرزند
offspring U فرزند
child U فرزند
sonship U فرزند
sons U فرزند
sonless U بی فرزند
filicide U فرزند کش
impignorate U فرزند
breeds U فرزند
get U فرزند
bairns U فرزند
only child U تک فرزند
bairn U فرزند
fries U فرزند
scion U فرزند
fry U فرزند
frying U فرزند
scions U فرزند
progeny U فرزند
progeniture U فرزند
progency U فرزند
orestes U فرزند اگاممنون
stepchild U فرزند خوانده
sonny U فرزند جان
to berave of ason U بی فرزند کردن
polynices U فرزند ادیپوس
godchildren U فرزند خوانده
whoreson U فرزند فاحشه
stepchildren U فرزند خوانده
godchild U فرزند خوانده
sonnish U فرزند وار
adoption فرزند خواندگی
nurse child U فرزند رضائی
nurse child U فرزند خوانده
Paris U فرزند " پریام "
child adoption U فرزند خواندگی
fosterling U فرزند رضاعی
stepsons U فرزند خوانده
stepson U فرزند خوانده
filicide U فرزند کشی
hagseed U فرزند زن ساحره
adopted child U فرزند خوانده
foster child U فرزند خوانده
judah U یهودا فرزند یعقوب
fruit U فرزند میوه دادن
problem child U فرزند مسئله دار
sole offspring U فرزند منحصر بفرد
he is my only child U فرزند یگانه من است
the losser of a child U فقدان یا داغ فرزند
mac U پیشوندی بمعنی " فرزند"
freeborn U فرزند ازاد مرد
macs U پیشوندی بمعنی " فرزند"
medea complex U عقده فرزند کشی
fruits U فرزند میوه دادن
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
thyestes U فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
adoptionist U معتقد به فرزند خواندگی عیسی
levi U لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
isaac U اسحق فرزند حضرت ابراهیم
parenting U پس انداختن و بار آوردن فرزند
ishmael U اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
abel U فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
japheth U یافث فرزند نوح پیامبر
hagborn U شیطان زاده فرزند ساحره
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
the old world U بر قدیم
anciently U در قدیم
primitive U قدیم
yore U در قدیم
of old U قدیم
shem U سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
In times past . In olden days . U درروزگاران قدیم
Aborigine اهلی قدیم
immensurable U خیلی قدیم
f. times U ایام قدیم
ancientry U عهد قدیم
tzar U امپراطورروسیه قدیم
dateless U بسیار قدیم
the old testament U عهد قدیم
the old ways U رسوم قدیم
the youth of the world U روزگارخیلی قدیم
old world U دنیای قدیم
pierian U در مقدونیه قدیم
jonathan U یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
samson U قاضی قدیم اسرائیل
from immemorial times U از زمان خیلی قدیم
earliest U مربوط به قدیم عتیق
old english U زبان انگلیسی قدیم
carthage U شهر کارتاژ قدیم
samaria U سامریه در فلسطین قدیم
conservative U پیرو سنت قدیم
conservatives U پیرو سنت قدیم
babylon U شهر بابل قدیم
satrap U استاندار قدیم ایران
conventionality U پیروی از سنت قدیم
early U مربوط به قدیم عتیق
iguanodont U سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
land grave U کنت قدیم المانی
unites U سکه قدیم انگلیسی
uniting U سکه قدیم انگلیسی
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
kempo U تکنیک قدیم کاراته
immemorially U بطور خیلی قدیم
proconsular U وابسته به فرمانداران رم قدیم
proconsulship U مقام فرمانداری در رم قدیم
italic U وابسته به ایتالیاییهای قدیم
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
unite U سکه قدیم انگلیسی
triumvirates U یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirate U یکی از سه زمامدار روم قدیم
old guard U صنوف صاحب اعتبار قدیم
old indian defence U دفاع هندی قدیم شطرنج
plebs U توده مردم روم قدیم
propraetor U کنسول فرمانداراستان قدیم روم
babel U شهر و برج قدیم بابل
nestorian U کلیسای نسطوری قدیم ایران
tchigorin indian U دفاع هندی قدیم شطرنج
ecclesiast U عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
the a of days U خدای سرمدی قدیم الایام
stuart U خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
punic U اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
ra U خدای افتاب مصریان قدیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com