Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inlet
U
ورود دخول
inlets
U
ورود دخول
admittance
U
ورود دخول
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
accessing
U
اجازه دخول
access
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
enter
U
اجازه دخول دادن
enters
U
اجازه دخول دادن
let in
U
اجازه دخول دادن
to let in
U
اجازه دخول دادن
entered
U
اجازه دخول دادن
intrusion
U
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusions
U
دخول سرزده و بدون اجازه
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
let someone through
U
اجازه ورود دادن
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
pratique
U
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
open general license
U
اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
The passenger was admitted into the USA.
U
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
calendar program
U
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
admissions
U
دخول
incoming
U
دخول
infare
U
دخول
introit
U
دخول
ingoing
U
دخول
intromission
U
دخول
introgression
U
دخول
entree
U
دخول
entry
U
دخول
ingress
U
دخول
intrusion
U
دخول
intrusions
U
دخول
arrival
U
دخول
arrivals
U
دخول
penetration
U
دخول
admitance
U
دخول
admission
U
دخول
obtrusion
U
دخول ناخوانده
log on
U
دخول به سیستم
water tight
U
مانع دخول اب
key entry
U
دخول کلیدی
obtrusiveness
U
دخول ناخوانده
login
U
دخول به سیستم
insinuation
U
دخول غیرمستقیم
impervious
U
مانع دخول
log in
U
دخول به سیستم
reebtry
U
دخول مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
inclusion
U
دخول شمول
intrusiveness
U
دخول سرزده
intravasation
U
دخول ابگونهای در
consummation of marriage
U
دخول در زناشویی
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
entry condtion
U
شرط دخول
entry point
U
نقطه دخول
entry side
U
جهت دخول
entering through
U
مجرای دخول
accession
U
دخول پیشرفت
ingress and egress
U
دخول و خروج
admitance
U
اجازهء دخول
watertight
U
مانع دخول اب
entry instruction
U
دستورالعمل دخول
inlet
U
خور راه دخول
keyboard enirv
U
دخول صفحه کلیدی
tighter
U
مانع دخول هوا یا اب
tight
U
مانع دخول هوا یا اب
passports
U
وسیله دخول کلید
passport
U
وسیله دخول کلید
inlets
U
خور راه دخول
mattriculation
U
دخول در دانشکده یادانشگاه
catch
U
بل گرفتن دخول پارو در اب
insinuation
U
نفوذ دخول تدریجی
intrant
U
دخول رسمی وقانونی
tightest
U
مانع دخول هوا یا اب
hilum
U
محل دخول رگ وپی
initiatory
U
دخولی وابسته به ایین دخول
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
matriculation
U
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
manholes
U
محل دخول استوانهای شکل
manhole
U
محل دخول استوانهای شکل
tight
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
intussusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tightest
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase
U
مرحله دخول مجدد موشک درجو
schnorkel
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites
U
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
porte cochere
U
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkel
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
drain joints
U
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
debut
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
entrancing
U
ورود
inning
U
ورود
arr
U
ورود
air inclusion
U
ورود هوا
entrance
U
ورود
appulse
U
ورود
entree
U
ورود
imported
U
ورود
introgression
U
ورود
re entry
U
ورود
importation
U
ورود
entranced
U
ورود
accession
U
ورود
entrances
U
ورود
infare
U
ورود
ingress
U
ورود
ingression
U
ورود
importing
U
ورود
re-entry
U
ورود
import
U
ورود
induction
U
ورود
arrivals
U
ورود
admitance
U
ورود
arrival
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
inductions
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
right of entry
U
حق ورود
entry
U
ورود
introit
U
ورود
entry side
U
جهت ورود
capital inflow
U
ورود سرمایه
approach ramp
U
فرازای ورود
forcible entry
U
ورود عدوانی
entry point
U
نقطه ورود
first in first out
U
به ترتیب ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
on arrival
U
هنگام ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
fifo
U
به ترتیب ورود
log in sequrity
U
ایمنی ورود
due in
U
در شرف ورود
ease of entry
U
سهولت ورود
data import
U
ورود داده
entree
U
اجازهء ورود
cost to entry
U
هزینه ورود
landfall
U
ورود بخشکی
landfalls
U
ورود بخشکی
house warming
U
جشن ورود
entering angle
U
زاویه ورود
house-warming
U
جشن ورود
house-warmings
U
جشن ورود
energy intake
U
ورود انرژی
acetylation
U
ورود ریشهء
data insertion
U
ورود داده ها
free entrance
U
ورود مجانی
port of entry
U
بندرمحل ورود
importing
U
مفهوم ورود
landing
U
ورود بخشکی
landing
U
ورود به خشکی
intrant
U
ورود رسمی
advent
ظهور و ورود
intervance of third party
U
ورود ثالث
tokens
U
بلیط ورود
token
U
بلیط ورود
imported
U
مفهوم ورود
when entering
U
هنگام ورود
tardiness
U
تاخیر ورود
arrival hall
U
سالن ورود
receipt statement
U
اعلامیه ورود
import
U
مفهوم ورود
landfall n
U
ورود بخشکی
landding
U
ورود بخشکی
reebtry
U
ورود مجدد
landings
U
ورود بخشکی
arrival hall
U
سالن ورود
admission
U
اجازهء ورود
input of current
U
ورود جریان
influxes
U
ورود هجوم
homecomings
U
ورود بخانه
initation
U
ورود بعضویت
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com