English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
patent U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patented U حق اختراع
patent right U حق اختراع
patents U حق اختراع
mintage U اختراع
device U اختراع
devices U اختراع
patenting U حق اختراع
invention U اختراع
excogitation U اختراع
contraptions U اختراع
patent U حق اختراع
contraption U اختراع
contrivance اختراع
contrivances U اختراع
inventive power U قوه اختراع
inventive power U هوش اختراع
inventiveness U قوه اختراع
inventiveness U هوش اختراع
invents U اختراع کردن
invenit U اختراع کرد
inventible U قابل اختراع
patents U حق ثبت اختراع
invention of the aeroplane U اختراع هواپیما
fiction U داستان اختراع
inventing U اختراع کردن
mints U اختراع کردن
minting U اختراع کردن
invent U اختراع کردن
minted U اختراع کردن
mint U اختراع کردن
invented U اختراع کردن
artifices U اختراع نیرنگ
artifice U اختراع نیرنگ
fictions U داستان اختراع
forgetive U اختراع کننده
appliances U تمهید اختراع
to patent an invention U ثبت اختراع
patented U حق تثبیت اختراع
drum up <idiom> U اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> U اختراع کردن
patented U حق ثبت اختراع
make something up <idiom> U اختراع کردن
patenting U حق ثبت اختراع
inventive U اختراع کننده
patent U حق تثبیت اختراع
patent U حق ثبت اختراع
appliance U تمهید اختراع
patents U حق تثبیت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
patent U حق ثبت اختراع پروانه
patent U اختراع ثبت شده
patented U اختراع ثبت شده
best thing since sliced bread <idiom> U [یک نوآوری یا اختراع خوب]
figments U سخن جعلی اختراع
figment U سخن جعلی اختراع
coin U اختراع وابداع کردن
coins U اختراع وابداع کردن
patented U حق ثبت اختراع پروانه
forgetive U دارای هوش اختراع
patents U حق ثبت اختراع پروانه
patenting U اختراع ثبت شده
patents U اختراع ثبت شده
ingenuity U امادگی برای اختراع
patenting U حق ثبت اختراع پروانه
contrivable U اختراع کردنی اندیشیدنی
patentee U صاحب اختراع ثبت شده
patentee U ذینفع اختراع ثبت شده
patentee U صاحب اختراع ثبت شدن
europatents U حق اختراع قابل قبول دراروپا
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
daedal U دارای هوش اختراع پیچیده
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
atentee U صاحب اختراع ثبت شده
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
new U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
new- U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
ajeeb U دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
newest U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
contraption U تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
nordenfelt U یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
newer U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
europatents U اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
royalty U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
mauser U یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
royalties U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
devises U درست کردن اختراع کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
concocted U جعل کردن اختراع کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
concoct U جعل کردن اختراع کردن
concocts U جعل کردن اختراع کردن
concocting U جعل کردن اختراع کردن
think up <idiom> U اختراع کردن،خلق کردن
monopolies U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
mere U انحصاری
patents U انحصاری
monopolistic U انحصاری
sole U انحصاری
soles U انحصاری
patented U انحصاری
exclusive U انحصاری
sole right U حق انحصاری
merest U انحصاری
patent U انحصاری
patenting U انحصاری
sole agent U نماینده انحصاری
patents U دارای حق انحصاری
patenting U دارای حق انحصاری
patent U دارای حق انحصاری
monopoly position U موقعیت انحصاری
monopoly power U قدرت انحصاری
monopoly price U قیمت انحصاری
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
soles U تنها انحصاری
patented U دارای حق انحصاری
sole U تنها انحصاری
preemptive U قبضهای انحصاری
monopoly bank U بانک انحصاری
exclusive or U یای انحصاری
restricted U مقیدالتداول انحصاری
monopoly management U مدیریت انحصاری
market trust U بازار انحصاری
monopoly output U تولید انحصاری
monopolist U سیاست انحصاری
monopolistic competition U رقابت انحصاری
monopolised U امتیاز انحصاری گرفتن
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
sole distributor contract U قرارداد توزیع انحصاری
monopolized U امتیاز انحصاری گرفتن
sole selling right U حقوق فروش انحصاری
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
monopolises U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize U امتیاز انحصاری گرفتن
patented U انحصاری به ثبت رساندن
monopolizes U امتیاز انحصاری گرفتن
patent U انحصاری به ثبت رساندن
exclusive economic zone U منطقه اقتصادی انحصاری
monopolizing U امتیاز انحصاری گرفتن
fixed stock U مالک انحصاری سهام
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
oligapoly U فروش نیمه انحصاری
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
patent right U حق انحصاری ثبت شده
exclusive or element U عنصر یای انحصاری
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
exclusive or cate U دریچه یای انحصاری
patenting U انحصاری به ثبت رساندن
patents U انحصاری به ثبت رساندن
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
patent law U قانون ثبت انحصاری اختراعات
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patents U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com