English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (249 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right of way U حق تقدم
rights of way U حق تقدم
precedence U حق تقدم
pas U حق تقدم
priorities U حق تقدم
priority U حق تقدم
preferment U حق تقدم
precedency U حق تقدم
priorship U حق تقدم
right of priority U حق تقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
lead U سرمشق تقدم
lead U تقدم
leads U سرمشق تقدم
leads U تقدم
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U کار با حق تقدم پایین
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U کار با حق تقدم پایین
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
signature U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way U تقدم
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way U تقدم
precedence U تقدم
precedence U ترتیب تقدم
precedence U تقدم پیامها
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
primacy U تقدم
foreground U برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
foreground U کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
migration U انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
preference U تقدم
preferences U تقدم
rating U ترتیب تقدم
ratings U ترتیب تقدم
priorities U تقدم
priority U تقدم
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
antecedence U تقدم
anteriority U تقدم
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
better hand U تقدم
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
emergency priority U تقدم فوری
emergency priority U تقدم اضطراری
foreground program U برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
freight route order U ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
issue priority U تقدم توزیع اماد
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
law of primacy U قانون تقدم
law of prior entry U قانون تقدم ورود
machine address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
major road U راه با حق تقدم
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
onion skin architecture U طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
pre audience U ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
pre existence U تقدم وجود
precendence rules U قواعد تقدم
precession U تقدم
precession of the equinoxes U تقدم اعتدالین
preemimence U تقدم
preempt U حق تقدم پیدا کردن
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
preexistence U تقدم وجود
preexistent U دارای تقدم در وجود
primacy recency effect U اثر تقدم - تاخر
priority of check U تقدم کیش
priority of fires U تقدم اتشها
priority targets U هدفهای دارای تقدم
priorship U تقدم
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
prolepsis U تقدیم یا تقدم امری
service rating U تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
system priorities U تقدم های سیستم
time priority U تقدم زمانی
to give place to U تقدم دادن
to give preference to U تقدم دادن بر
to give priority to U تقدم دادن به
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
transposition U تقدم و تاخر جابجاشدگی
transpostion U پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
Other Matches
urgent priority U تقدم فوری
urgent priority U تقدم حیاتی
burdened U فاقد حق تقدم
priority intersection U تقدم باراهفرعی
valve lead U تقدم سوپاپ
to put somebody in a backwater U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way. U حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
to put somebody on the back burner U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com