English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
factual U حقیقت امری
factually U حقیقت امری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
Other Matches
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
magistral U امری
imperative U امری
imperatives U امری
fiat U امری
fiats U امری
jussive U کلمهء امری
jussive U حالت امری
imperative statement U حکم امری
nonfeasance U قصور در انجام امری
prolepsis U تقدیم یا تقدم امری
whipping boy U وجه المصالحه امری
commits U متعهدبانجام امری نمودن
committed U متعهدبانجام امری نمودن
committing U متعهدبانجام امری نمودن
commit U متعهدبانجام امری نمودن
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
to evolve a fact U چگونگی امری را فاهر کردن
that is a thing U این امری است علیحده
sin of omission U گناه فروگذاری از انجام امری
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
bring about U سبب وقوع امری شدن
betoken U دلالت کردن بر دال بر امری
precognition U الهام قبل ازوقوع امری
postulancy U کاندید نامزد انجام امری
prerequisite U شرط قبلی لازمه امری
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
to make inquires into a matter U در امری تحقیقات بعمل اوردن
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
prerequisites U شرط قبلی لازمه امری
hindsight U درک یا فهم امری که واقع شده
to commit yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
to engage yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
yea U در حقیقت
to be sure <adv.> U در حقیقت
admittedly <adv.> U در حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> U در حقیقت
in reality U در حقیقت
in truth U در حقیقت
in sooth U در حقیقت
act U حقیقت
facts U حقیقت
realities U حقیقت
acted U حقیقت
reality U حقیقت
actually U در حقیقت
truths U حقیقت
truth U حقیقت
fact U حقیقت
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
mutualize U بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
truthless U عاری از حقیقت
axiom U حقیقت اشکار
oversoul U حقیقت مطلق
axioms U حقیقت اشکار
thing in itself U حقیقت غایی
the face remains U حقیقت همانست
the f.of the matter U حقیقت امر
matter of fact U حقیقت امر
understatements U کتمان حقیقت
understatement U کتمان حقیقت
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
tao U حقیقت طریقت
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
suppressio veri U کتمان حقیقت
matter-of-fact U حقیقت امر
verism U حقیقت گرایی
verities U صحت حقیقت
verity U صحت حقیقت
reserve U کتمان حقیقت
reserves U کتمان حقیقت
reserving U کتمان حقیقت
untruthful U خلاف حقیقت
approving truth U حقیقت مسلم
erroneousness U عدم حقیقت
tell the truth U حقیقت را گفتن
truthful <adj.> U راست [با حقیقت]
half truth U حقیقت ناقص
unreality U عدم حقیقت
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
Nothing hurts like the truth. U حقیقت تلخ است
That's not so! U این حقیقت ندارد!
veritable U قابل اثبات حقیقت
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
untruth U خلاف حقیقت کذب
veridical U از روی حقیقت گویی
that is about the size of it U حقیقت امراین است
understate U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
understates U حقیقت را افهار نکردن
principle U حقیقت مبادی واصول
understating U حقیقت را افهار نکردن
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
in point of fact U حقیقت امر اینست که
untruths U خلاف حقیقت کذب
truth drug U داروی کشف حقیقت
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
mincingly U با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
actions U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
I know it for a fact. U این یک حقیقت مسلم است
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The truth was known to no one other than himself. U هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com