Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offset
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate
U
متعادل کردن متعادل شدن
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine
U
زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
subroc
U
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
submarine
U
با زیردریایی حمله کردن
submarines
U
با زیردریایی حمله کردن
bales
U
متعادل کردن
counterbalances
U
متعادل کردن
balancing
U
متعادل کردن
balance
U
متعادل کردن
counterbalanced
U
متعادل کردن
counterbalance
U
متعادل کردن
balances
U
متعادل کردن
bale
U
متعادل کردن
equilibration
U
متعادل کردن
unbalance
U
غیر متعادل کردن
unbalancing
U
غیر متعادل کردن
unbalances
U
غیر متعادل کردن
stabilization
U
متعادل کردن تعادل
disequilibrate
U
غیر متعادل کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
balances
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
depolarize
U
غیر متعادل کردن متضاد کردن
balances
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
antisubmarine screen
U
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
counter flood
U
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
antisubmarine
U
ضد زیردریایی
submarine boat
U
زیردریایی
torpedoed
U
موشک ضد زیردریایی
torpedoes
U
موشک ضد زیردریایی
submarine chaser
U
ناوچه ضد زیردریایی
torpedo
U
موشک ضد زیردریایی
deep submergence
U
زیردریایی نجات
antisubmarine torpedo
U
اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine search
U
کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine barrier
U
مانع ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine
U
مخرب زیردریایی
anti submarine
U
هواپیمای ضد زیردریایی
alvin
U
یک نوع زیردریایی
sqid
U
خمپاره ضد زیردریایی
aluminaut
U
زیردریایی الومینیومی
albacore
U
زیردریایی الباکور
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
albacore
U
نوعی زیردریایی
nuke
U
زیردریایی اتمی
nuked
U
زیردریایی اتمی
nukes
U
زیردریایی اتمی
nuking
U
زیردریایی اتمی
silent running
U
سکوت زیردریایی
submariner
U
خدمه زیردریایی
astro
U
اژدر زیردریایی
subsurface
U
زیردریایی زیرابی
lifeguard submarine
U
زیردریایی نجات
sill
U
پشته زیردریایی
tinfish
U
موشک ضد زیردریایی
asroc
U
راکت ضد زیردریایی
killer submarine
U
زیردریایی شکاری
sills
U
پشته زیردریایی
torpedoing
U
موشک ضد زیردریایی
creeping attack
U
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
hunting
U
شکار دشمن یا زیردریایی
rescue chamber
U
اطاقک نجات زیردریایی
air surface zone
U
منطقه عملیات ضد زیردریایی
silent running
U
حرکت زیردریایی با سکوت
antisubmarine search
U
عملیات تجسس ضد زیردریایی
command active sonobuoy system
U
وسیله اکتشاف زیردریایی
datum time
U
ساعت تعیین محل زیردریایی
sonobuoy
U
بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne
U
نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
magnetic anomaly detection gear
U
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
seadata
U
اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
deep submergence
U
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
nuclear submarine
U
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
equilibrant
U
متعادل
level-headed
U
متعادل
balanced
U
متعادل
dominant
U
متعادل
even-tempered
U
متعادل
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
datum
U
اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
baling press
U
پرس متعادل
balanced circuit
U
مدار متعادل
balanced rudder
U
سکان متعادل
balancer
U
متعادل کننده
equilibrium drawdown
U
افت متعادل
balanced system
U
سیستم متعادل
soaking
U
تابش متعادل
balanced state
U
حالت متعادل
equilibrium flow
U
جریان متعادل
balanced armature unit
U
جوشن متعادل
be in ballast
U
متعادل بودن
equilibrant
U
نیروی متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
stabilisers
U
متعادل کننده
coequal
U
متعادل ومتساوی
historical cost
U
قیمت متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
regulators
U
متعادل کننده
moderate speed
U
سرعت متعادل
compensator
U
متعادل کننده
regulator
U
متعادل کننده
offset
U
وزنه متعادل
offsetting
U
وزنه متعادل
corrector
U
متعادل کننده
lopsided
U
غیر متعادل
stabilizer
U
متعادل کننده
rounded
<adj.>
U
کامل و متعادل
hoverting
U
ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
balanced load
U
بار خارجی متعادل
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
even keel
U
حرکت متعادل ناو
interphase reactor
U
پیچک متعادل کننده
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
equilibrium pressure curve
U
منحنی فشار متعادل
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
interchange current
U
جریان متعادل کننده
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
stabilizing sleeve
U
غلاف متعادل کننده
balanced supply
U
اماد متعادل شده
sash balancing weight
U
وزنه متعادل کننده
ballast
U
وزنه متعادل کننده
delay equalizer
U
متعادل کننده تاخیری
balanced stock
U
ذخیره اماد متعادل
dashpot
U
استوانه متعادل کننده
line charge compensation reactor
U
پیچک متعادل کننده
orion
U
نوعی هواپیمای چهارموتوره ملخ دار ضد زیردریایی باموتور توربوجت
balanced tackle
U
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise
U
برابری دروزن متعادل ساختن
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
sea bat
U
نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
pressure equalized addition funnel
U
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin
U
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve
U
پرده متعادل کننده گلولههای منور
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sail
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
hunter killer
U
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
isometric view
U
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight
U
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
deadlock
U
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com