Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acetabulum
U
حفرهء حقهای استخوان لگن که محل اتصال بااستخوان ران است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acetabular
U
دارای حفرهء حقهای توگرد
gomphosis
U
اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
acetabular
U
حقهای
he played a pretty trick
U
خوب حقهای زد
alveolus
U
حفرهء کوچک
alveolus
U
حفرهء دندانی
acoelous
U
بدون حفرهء بدن
male connector
U
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
U
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis
U
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
periosteum
U
پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle
U
مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium
U
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP
U
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
U
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fiber
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacts
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
U
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
occiput
U
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
linkage
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
U
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
RJ connector
U
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
slip road
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
U
محل اتصال پیچ اتصال
terminals
U
محل اتصال پیچ اتصال
leads
U
قطب اتصال سیم اتصال
lead
U
قطب اتصال سیم اتصال
ramps
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramp
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
T connector
U
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
natchbone
U
استخوان
boneless
U
بی استخوان
ossicle
U
استخوان چه
osteotome
U
استخوان بر
fleshy
U
بی استخوان
fleshiest
U
بی استخوان
fleshier
U
بی استخوان
bone
U
استخوان
jawbones
U
استخوان فک
jawbone
U
استخوان فک
tarsus
U
استخوان مچ پا
boned
U
استخوان
bones
U
استخوان
boning
U
استخوان
foot bone
U
خرده استخوان پا
framework
U
استخوان بندی
aitch bone
U
استخوان کفل
carcass
U
استخوان بندی
humeeerus
U
استخوان عضد
humeeerus
U
استخوان بازو
frameworks
U
استخوان بندی
frontal bone
U
استخوان پیشانی
huckle bone
U
استخوان لگن
huckle bone
U
استخوان چاربند
fish bone
U
استخوان ماهی
exostosis
U
برامدگی استخوان
ethmoid
U
استخوان پرویزنی
cariosity
U
پوسیدگی استخوان
cannon bone
U
استخوان ساق پا
calcaneum
U
استخوان پاشنه
breast bone
U
استخوان سینه
bone ache
U
استخوان درد
dengue
U
تب استخوان شکن
baleen
U
استخوان نهنگ
anvil bone
U
استخوان سندانی
barebone
U
استخوان خالی
epiphysis
U
شاخ استخوان
ethmoid
U
استخوان غربالی
anklebone
U
استخوان قوزک
ankle bone
U
استخوان قوزک
carpale
U
استخوان مچ دست
cartilage
U
نرمه استخوان
bone marrow
U
مغز استخوان
boney
U
استخوان دار
hammer
U
استخوان چکشی
wishbones
U
استخوان جناق
wishbone
U
استخوان جناق
hammered
U
استخوان چکشی
hammers
U
استخوان چکشی
ossification
U
تشکیل استخوان
zygomatic bone
U
استخوان گونه
anvil
U
استخوان سندانی
bony
U
استخوان دار
carcases
U
استخوان بندی
carcasses
U
استخوان بندی
marrow
U
مغز استخوان
marrows
U
مغز استخوان
kneecap
U
استخوان کشگک
kneecaps
U
استخوان کشگک
fracture
U
شکستگی استخوان
fractured
U
شکستگی استخوان
fractures
U
شکستگی استخوان
fracturing
U
شکستگی استخوان
jawbone
U
استخوان ارواره
jawbones
U
استخوان ارواره
stirrups
U
استخوان رکابی
stirrup
U
استخوان رکابی
anvils
U
استخوان سندانی
hulking
U
درشت استخوان
cheekbones
U
استخوان گونه
ckeek bone
U
استخوان گونه
scapula
U
استخوان کتف
scapulas
U
استخوان کتف
blade
U
استخوان پهن
funny bone
U
استخوان ارنج
funny bones
U
استخوان ارنج
dislocation
U
دررفتگی استخوان
rickets
U
نرمی استخوان استخوان نرمی
pith
U
مخ استخوان اهمیت
femora
U
استخوان ران
femur
U
استخوان ران
cheekbone
U
استخوان گونه
shoulder blades
U
استخوان شانه
shoulder blade
U
استخوان شانه
caries
U
پوسیدگی استخوان
rickety
U
نرم استخوان
skeleton
U
استخوان بندی
skeletons
U
استخوان بندی
humeri
U
استخوان بازو
humeri
U
استخوان عضله
humerus
U
استخوان بازو
humerus
U
استخوان عضله
patellae
U
استخوان کشکک
patella
U
استخوان کشکک
humeruses
U
استخوان بازو
humeruses
U
استخوان عضله
femurs
U
استخوان ران
osteitis
U
ورم استخوان
pubis
U
استخوان شرمگاه
raspatory
U
استخوان تراش
reckets
U
نرمی استخوان
reckets
U
استخوان نرمی
reckets
U
ملاست استخوان
sacrum
U
استخوان خاجی
scalping iron
U
استخوان تراش
xyster
U
استخوان تراش
scaular
U
استخوان شانه
scroll bone
U
استخوان فرفرهای
shacklebone
U
استخوان مچ دست
parietal
U
استخوان اهیانه
osteitis
U
اماس استخوان
osteogenesis
U
پیدایش استخوان
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
osteography
U
شرح استخوان ها
osteoid
U
استخوان وار
osteologist
U
استخوان شناس
osteology
U
استخوان شناسی
osteoma
U
ورم استخوان
osteomalacia
U
نرمی استخوان
osteomalacia
U
ملاست استخوان
ostosis
U
استخوان سازی
palating
U
استخوان کام
shacklebone
U
استخوان قاپ
skelton
U
استخوان بندی
carcse
U
استخوان بندی
carcass
U
استخوان بندی
metacarpal
U
استخوان کف دست
shinbone
U
استخوان قلم پا
hollownes
U
پوکی استخوان
To set a bone.
U
استخوان جا انداختن
skull and crossbones
U
جمجمه و دو استخوان
spillikin
U
ریزه استخوان
stapes
U
استخوان رکابی
stirrup bone ;stirrup bone
U
استخوان رکابی
talus
U
استخوان قاپ
tarsometatarsus
U
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
thigh bone
U
استخوان ران
thighbone
U
استخوان ران
ungual bone
U
استخوان ناخنی
zygomatic
U
استخوان گونه
bonemeal
U
گرد استخوان
bonemeal
U
استخوان کوبیده
bonemeal
U
آرد استخوان
raspatory
U
استخوان ساب
temporal bone
U
استخوان گیجگاه
the humeral bone
U
استخوان عضد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com